- تاریخ ثبتنام
- 27/12/21
- ارسالیها
- 1,992
- پسندها
- 6,376
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 16
آگهی می زند چو آیینهآخرزفقر بر سر دنیا زدیم پا
خلقی به جاه تکیه زد وما زدیم پا
فرقی نداشت عز ت وخو اری درین بساط
بیدارشد غنا به طمع تا زدیم پا
مُهر بر لب زبان گویا را
آگهی می زند چو آیینهآخرزفقر بر سر دنیا زدیم پا
خلقی به جاه تکیه زد وما زدیم پا
فرقی نداشت عز ت وخو اری درین بساط
بیدارشد غنا به طمع تا زدیم پا
ز بسکه خوردهام به خم زلف یار پیچآگهی می زند چو آیینه
مُهر بر لب زبان گویا را
چرا عاشق نگیرد ازخطش درس ز خود رفتنز بسکه خوردهام به خم زلف یار پیچ
طومار نالهام همه جا رفته مارپیچ
زال فلک طلسم امل خیز هستیام
بسته است چون کلاوه به چندین هزار پیچ
چرا عاشق نگیرد ازخطش درس ز خود رفتن
که بلبل موج جام باده می خواند رگ گل را
ای چیده نقش پای تو دکان آفتاب
در سایهٔ تو ریخته سامان آفتاب
از طلعت نقاب طلسم بهار صبح
در جلوهٔ تو آینهها کان آفتاب
از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبحبه هیچ صورت زدورگردون نصیب مانیست سربلندی
زبعد مردن مگر نسیمی غبار ما را برد به بالا
نه شام ما را سحرنویدی نه صبح ما راگل سفیدی
چو حاصل ماست ناامیدی غبار دنیا به فرق عقبا
حیرانم در وضع شگرف آفتاباز کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح
آفتاب آیینه کارد در ره جولان صبح
باطن پیران فروغآباد چندین آگهیست
فیض دارد گوهری ازگنج بیپایان صبح
تا بهکی در پرده دارم آه بیتأثیر راحیرانم در وضع شگرف آفتاب
بسکه در نظّارهٔ مهر جمال اوگداخت
اعداد ما تهی کرد چندان که صفر گشتیمتا بهکی در پرده دارم آه بیتأثیر را
از وداع آرزو پر میدهم این تیر را
کلبهٔ مجنون چوصحرا ازعمارت فارغاست
بام و در حاجت نباشد خانهٔ زنجیر را
از نام اگر نگذری از ننگ برون آاعداد ما تهی کرد چندان که صفر گشتیم
از خویش کاست اما بر ما فزود ما را