نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار صائب تبریزی

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 91
  • بازدیدها 2,300
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,335
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #11
از جنون این عالم بیگانه را گم کرده‌ام
آسمان سیرم، زمین خانه را گم کرده‌ام

نه من از خود، نه کسی از حال من دارد خبر
دل مرا و من دل دیوانه را گم کرده‌ام
منزل آسایش من محو در خود گشتن است
گردبادی می تواند راهبر باشد مرا

از گرانسنگی نمی جنبم ز جای خویشتن
تیغ اگر چون کوه بر بالای سر باشد مرا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #12
منزل آسایش من محو در خود گشتن است
گردبادی می تواند راهبر باشد مرا

از گرانسنگی نمی جنبم ز جای خویشتن
تیغ اگر چون کوه بر بالای سر باشد مرا
اشک است، درین مزرعه، تخمی که فشانیم
آه است، درین باغ، نهالی که رسانیم

از ما گلهٔ بی‌ثمری کس نشینده است
هر چند که چون بید سراپای زبانیم
 
امضا : m.sina

ساران

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
41
امتیازها
33
  • #13
می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا
نیست جز حسرت، نصیب دیده از رویش مرا

با خیال او نظر بازی نمی آید ز من
بس که ترسیده است چشم از تندی خویش مرا
 

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #14
می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا
نیست جز حسرت، نصیب دیده از رویش مرا

با خیال او نظر بازی نمی آید ز من
بس که ترسیده است چشم از تندی خویش مرا
ای زلف یار، این همه گردنکشی چرا؟
آخر تو هم فتاده و ما هم فتاده‌ایم
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #15
ای زلف یار، این همه گردنکشی چرا؟
آخر تو هم فتاده و ما هم فتاده‌ایم
می کشد خاطر به جا و منزل دیگر مرا
چرخ گویا ساخت از آب و گل دیگر مرا

عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار
می کند ساز از برای محفل دیگر مرا
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #16
می کشد خاطر به جا و منزل دیگر مرا
چرخ گویا ساخت از آب و گل دیگر مرا

عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار
می کند ساز از برای محفل دیگر مرا
افسانه‌ نسیم به خوابش نمی‌کند
از ناله‌ که بوی گل از خواب جسته است؟

صائب به هوش باش که داروی بیهشی
باد بهار در گره غنچه بسته است
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #17
افسانه‌ نسیم به خوابش نمی‌کند
از ناله‌ که بوی گل از خواب جسته است؟

صائب به هوش باش که داروی بیهشی
باد بهار در گره غنچه بسته است
تا به کی بند گرانجانی به پا باشد مرا
این زره تا چند در زیر قبا باشد مرا

در جهان پاکبازی فقر هم دام بلاست
مهره در ششدر ز نقش بوریا باشد مرا
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #18
تا به کی بند گرانجانی به پا باشد مرا
این زره تا چند در زیر قبا باشد مرا

در جهان پاکبازی فقر هم دام بلاست
مهره در ششدر ز نقش بوریا باشد مرا
این خار غم که در دل بلبل نشسته است
از خون گل خمار خود اول شکسته است

این جذبه ای که از کف مجنون عنان ربود
اول زمام محمل لیلی گسسته است
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #19
این خار غم که در دل بلبل نشسته است
از خون گل خمار خود اول شکسته است

این جذبه ای که از کف مجنون عنان ربود
اول زمام محمل لیلی گسسته است


تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را
زنده می دارم به خون دل چراغ خویش را

از سیاهی شد جهان بر چشم داغ من سیاه
چند دارم در ته دامن چراغ خویش را
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #20
تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را
زنده می دارم به خون دل چراغ خویش را

از سیاهی شد جهان بر چشم داغ من سیاه
چند دارم در ته دامن چراغ خویش را
از خط یکی هزار شد آن خال عنبرین
دور نشاط نقطه به پرگار بسته است

بر سر گرفته‌ایم و سبکبار می‌رویم
کوه غمی که پشت فلک را شکسته است​
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] "KÁlON

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا