مشاعره مشاعره با اشعار احمد شاملو

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 107
  • بازدیدها 2,236
  • کاربران تگ شده هیچ

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,980
پسندها
6,302
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #11
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان‌که ببینی
یا چیزی چنان‌که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
نه شاخه ای زجنبش مرغی خورد تکان
نه باد روی بام و دری آه می کشد
حتی نمی کند سگی از دور شیونی
حتی نمی کند خسی از باد جنبشی​
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,240
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #12
نه شاخه ای زجنبش مرغی خورد تکان
نه باد روی بام و دری آه می کشد
حتی نمی کند سگی از دور شیونی
حتی نمی کند خسی از باد جنبشی​
یعنی او با سرود خوش
روان های خسته را اباد میکند
او شعر مینویسد
یعنی او قلب های
سرد و تهی مانده را
ز شوق سرشار میکند
 
امضا : m.sina

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
یعنی او با سرود خوش
روان های خسته را اباد میکند
او شعر مینویسد
یعنی او قلب های
سرد و تهی مانده را
ز شوق سرشار میکند

یکباره رفت آن همه سرمستی
یکباره مُرد آن همه شادابی
می سوزم - ای کجایی کز بوسه
بر کامِ تشنه ام بزنی آبی؟
 

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,980
پسندها
6,302
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #14
یکباره رفت آن همه سرمستی
یکباره مُرد آن همه شادابی
می سوزم - ای کجایی کز بوسه
بر کامِ تشنه ام بزنی آبی؟
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم

این خلق بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
 
امضا : بَهآرنارنج

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم

این خلق بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
من که ام جز پایداری، جز گریز؟
جز لبی خندان و چشمی اشک ریز؟
ای دریغ از پای بی پاپوشِ من!
دردِ بسیار و لبِ خاموشِ من!
شب سیاه و سرد و، ناپیدا سحر
راه پیچاپیچ و، تنها رهگذر
 

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,980
پسندها
6,302
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #16
من که ام جز پایداری، جز گریز؟
جز لبی خندان و چشمی اشک ریز؟
ای دریغ از پای بی پاپوشِ من!
دردِ بسیار و لبِ خاموشِ من!
شب سیاه و سرد و، ناپیدا سحر
راه پیچاپیچ و، تنها رهگذر
روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم . . .
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,240
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #17
روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم . . .
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم
میان کتاب‌ها گشتم

میان روزنامه‌های پوسیده‌ی پرغبار

در خاطرات خویش

در حافظه‌ ایی که دیگر مدد نمی‌کند

خود را جستم و فردا را
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,980
پسندها
6,302
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #18
میان کتاب‌ها گشتم

میان روزنامه‌های پوسیده‌ی پرغبار

در خاطرات خویش

در حافظه‌ ایی که دیگر مدد نمی‌کند

خود را جستم و فردا را
اندوه اش
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
هم چنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب هاست
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,240
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #19
اندوه اش
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
هم چنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب هاست
تو را دوست می‌دارم
طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی‌کند
کلمات انتظار می‌کشند
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,980
پسندها
6,302
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #20
تو را دوست می‌دارم
طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی‌کند
کلمات انتظار می‌کشند
در این روز دبستان بسته
و خش‌خش نخستین برف سنگین‌بار
بر آدمک سرد باغچه
در این روز بی‌امتیاز
تنها
مگر
یکی کودک بودن
 
امضا : بَهآرنارنج

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا