مشاعره مشاعره با اشعار احمد شاملو

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 107
  • بازدیدها 2,242
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,196
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #21
در این روز دبستان بسته
و خش‌خش نخستین برف سنگین‌بار
بر آدمک سرد باغچه
در این روز بی‌امتیاز
تنها
مگر
یکی کودک بودن
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,980
پسندها
6,273
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #22
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,196
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #23
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم
من مرگ خویشتن را
با فصل ها در میان نهادم و
با فصلی که می گذشت
من مرگ خویشتن را
با برف ها در میان نهادم و
با برفی می که می نشست
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

"KÁlON

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
9/8/21
ارسالی‌ها
1,081
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • #24
من مرگ خویشتن را
با فصل ها در میان نهادم و
با فصلی که می گذشت
من مرگ خویشتن را
با برف ها در میان نهادم و
با برفی می که می نشست
با پرنده ها و
با هر پرنده که در برف
در جُستجوی چینه‌ای بود.
با کاریز و
با ماهیانِ خاموشی.
 

بَهآرنارنج

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,980
پسندها
6,273
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #25
با پرنده ها و
با هر پرنده که در برف
در جُستجوی چینه‌ای بود.
با کاریز و
با ماهیانِ خاموشی.
یکی کودک بودن
«به ایسای شاعر»
یکی کودک بودن
آه!
 
امضا : بَهآرنارنج

"KÁlON

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
9/8/21
ارسالی‌ها
1,081
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • #26
یکی کودک بودن
«به ایسای شاعر»
یکی کودک بودن
آه!
یکی کودک بودن در لحظه‌ی غرشِ آن توپِ آشتی

و گردشِ مبهوتِ سیبِ سُرخ
بر آیینه.
 

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,196
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #27
یکی کودک بودن در لحظه‌ی غرشِ آن توپِ آشتی

و گردشِ مبهوتِ سیبِ سُرخ
بر آیینه.
هزار معبد به یکی شهر
بشنو گو یکی باشد معبد به همه دهر
تا من آنجا برم نماز
که تو باشی
 
امضا : m.sina

"KÁlON

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
9/8/21
ارسالی‌ها
1,081
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • #28
هزار معبد به یکی شهر
بشنو گو یکی باشد معبد به همه دهر
تا من آنجا برم نماز
که تو باشی
چندان دخیل مبند که بخشکانی‌ام از شرم ناتوانی‌ خویش
درخت معجزه نیستم
تنها یکی درختم
نوجی در آبکندی
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم
تختت و
تابوتت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,349
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
چندان دخیل مبند که بخشکانی‌ام از شرم ناتوانی‌ خویش
درخت معجزه نیستم
تنها یکی درختم
نوجی در آبکندی
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم
تختت و
تابوتت
تا آخرین ستاره ی شب بگذرد مرا
بی خوف و بی خیال بر این بُرجِ خوف و خشم،
بیدار می نشینم در سردچالِ خویش
شب تا سپیده خواب نمی جنبدم به چشم،
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] "KÁlON

"KÁlON

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
9/8/21
ارسالی‌ها
1,081
پسندها
4,025
امتیازها
20,173
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • #30
تا آخرین ستاره ی شب بگذرد مرا
بی خوف و بی خیال بر این بُرجِ خوف و خشم،
بیدار می نشینم در سردچالِ خویش
شب تا سپیده خواب نمی جنبدم به چشم،
شب در کمین شعری گمنام و ناسرود
چون جغد می‌نشینم در زیج رنج کور
می‌جویمش به کنگره‌ی ابر شب‌نورد
می‌جویمش به سوسوی تک‌اختران دور
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا