متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه دوم تراژدی رمان سیاه برف | نفیسه سادات امیرلطیفی کاربر انجمن یک رمان

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #51
- غروب میام دنبالت.
با لبخند خداحافظی کردم و پیاده شدم. شانس خوبم بود که عجله داشت و صبر نکرد تا داخل خونه برم. وقتی ماشینش از نگاهم محو شد صدای تک بوقی پشت سرم شنیدم. از دو روز پیش استرس دیدنش ته دلمو می‌شست و چنگ می‌زد اما الان که جلوی چشم‌هام توی پرشیای سفیدش نشسته بود، به آرامش رسیده بودم. نشستم و با لبخند گفتم:
- ماشینت مبارک خیلی خوشگله.
تی‌‌شرت سفیدی تنش بود که به خوبی خوشتیپی‌هاش رو نشون می‌داد. دستشو دایره‌وار روی فرمون کشید و بی‌حرف حرکت کرد. یه مقدار توی ذوقم خورد. آخه چرا باهام حرف نزد؟ این اولین قرارمون بود. سعی کردم برای منظم کردن اوضاع کاری کنم که آروم پرسیدم:
- حالت خوبه بردیا؟
سر تکون داد و بدون اینکه نگاهم کنه «اوهوم» ریزی گفت.
از سردی کلامش شوکه شدم. کامل سمتش چرخیدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #52
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #53
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #54
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #55
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #56
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #57
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #58
- عوضش من کشک بادمجون رو خیلی دوست دارم. راستی کشک دارید؟ می‌تونم اونم درست کنم.
با صدای بلند خندید.
- خسته نشدی؟ دو سه ساعت توی آشپزخونه سرپایی بازم‌ می‌خوای غذا درست کنی؟!
شونه‌هام رو بالا انداختم. یه بچه مدرسه‌ای کوچولو بودم که ذوق زده شده بود.
- من به آشپزی علاقه دارم اما خب قرار نیست آشپز بشما!
صدای خنده‌ی پرذوقم با خنده‌ی اون به جمله طنزدارم توی فضای بزرگ آشپزخونه پیچید، ادامه دادم:
- می‌خوام کنکور بدم و دبیر ریاضی بشم آخه... .
صدای بردیا حرفمو برید:
- شما فعلاً رو آشپزیت تمرکز کن.
با لبخند چرخیدم سمتش. پسرک شیطون همش دنبال شوخ‌طبعی بود. دیدنِ چشمای قرمزش که حالت طبیعی نداشت، خنده رو از لبام برد. اون شوخی نمی‌کرد وسط آشپزخونه دست‌به‌سینه ایستاده بود و با اخم نگاهم می‌کرد. زیر نگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #59
از یقه‌ای که تو مشتش مچاله بود به عقب هلم داد. زورش انقدری زیاد بود که بچسبم به کاغذ دیواری گلدار پشت سرم و از ترس بلرزم‌. حتی فرصت تحلیل موقعیتم نداشتم وقتی نزدیک بهم ایستاد. تابی به گردنش داد که حرکت سرش به سمت چپ باعث شد صدای قولنج گردنش توی گوشم بپیچه.
- شال که فقط جلوی من سرت می‌کنی، مگه اونی که نباید ببینه منم؟ من یا بقیه؟
نمی‌خواستم مثل یه دختر ضعیف ازش بترسم. با قدرت هلش دادم که فقط باعث شد یکی دو سانت به عقب بره اما قبل اینکه بخوام حرکت کنم بازومو عمیقاً فشرد و جیغم بلند شد.
فواد از آشپزخونه و سه‌تا پسرا از حیاط خلوت به دادم رسیدن تا بازومو از چنگش نجات بدن. توی چشم‌های پر از اشکم قفلی زده بود و بدون ثانیه‌ای رحم، فشار دستشو بیشتر می‌کرد و من به جز اشک ریختن کاری ازم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,059
پسندها
13,823
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #60
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 10)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا