متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه دوم تراژدی رمان سیاه برف | نفیسه سادات امیرلطیفی کاربر انجمن یک رمان

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #71
شاید اگه این زنو جور دیگه‌ای نشناخته بودم می‌تونست بعد از السا دوست خوبی برام باشه. پر از ناز و کرشمه با دلی مهربون بود. کارش که تموم شد مانتو خفاشی بلند و سفیدش رو پوشید. همیشه جوری می‌پوشید که انگار قراره بره محضر برای عقد. خانم و شیک! روسری نخی روی موهای باز و شکلاتی رنگش کشید. جدیدا این رنگی کرده بود و به نظرم بهش نمی‌اومد. قبل اینکه بخواد هزینه رو برام کارت بکشه. گوشی‌ش زنگ خورد.
- جان دلم؟ چشم الان میام پایین.
قطع کرد و باخنده تابی به کمر پهنش داد.
- هرجا باشم میاد دنبالم. میدونه حال و حوصله‌ی رانندگی ندارم.
ته دلم نالیدم: والا ماهم حوصله‌ی خیلی کارهارو نداشتیم منتهی اوشون کم حوصله‌تر بود!
بالاخره آسه آسه قدم برداشت و از اتاق بیرون رفت. من هم دنبالش رفتم تا با یه نسکافه فوری انرژی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #72
دستم روی نرده‌ی چوبی ثابت موند و پشت بهش خشک شدم. من همه چیزو می‌دونستم، دو سال پیش؛ روز عروس شدن کیمیا فهمیده بودم‌. همون موقع توی پارک جلوی آرایشگاه ساعت‌ها زار زدم و با کارن که اومده بود کیمیارو ببره باغ تحویل دوماد بده، آشنا شدم. با کمک اون سرپا موندم و این حجم از نامردی رو پذیرفتم اما؛ حالت تهوع و حس دلپیچه‌‌ای از شنیدن صداش قلبم رو مالش داده بود. کاش می‌شد همونجا روی پله‌ها دراز بکشم و از دنیا استفعا بدم.
نمیدونم برای دیدنش آماده بودم یا نه اما اون روز هم فقط نیمرخی ازش دیدم که دست‌های زنش رو با ناخن ترمیم شده بوسید در ماشین رو براش باز کرد و ملکه‌ش رو سوار کرد. صدای زمخت مائده مجبورم کرد از گاز گرفتن لپم دست بردارم و به سمتشون بچرخم.
- برفین گوشی‌ خانم توی دستت جا مونده.
زانوم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #73
بند کوله‌ رو محکم گرفتم و شروع کردم به دویدن. احمقانه بود اما باید جوری می‌رفتم که هیچوقت پیدام نکنه. صدای دویدنش پشت سرم اومد. هرکی سر راهم بود با تنه و دست کنار زدم تا ازش دورتر بشم. قدِ بلند و پاهای کشیده‌ش کمکش کرد که زود بهم رسید و کوله‌ی سفیدم رو از پشت کشید. ایستادم و با نفس‌های بریده به سمتش چرخیدم. هردو نفس نفس میزدیم اما بغض و اشک، تنگی نفسم رو صدبرابر کرده بود. دلم می‌خواست جیغ بزنم( چی از جونم میخوای؟) اما صدام ناله‌وار خارج شد.
- چیکارم داری؟
آب دهنش رو قورت داد و دست روی زانوهاش گذاشت. به پایین خم شد. شاید پنج دقیقه دنبال هم دویده بودیم.
- از قدیم زبل‌تر شدی ب..برفی.
صاف ایستاد و نفس عمیقی گرفت جمله‌شو تکمیل کرد:
-آخه چرا فرار می‌کنی؟
برفی! هنوزم نمی‌خواست اسمم رو درست صدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #74
سرم به ضرب بلند شد و با چشم‌های گرد شده نگاهش کردم. کاش راهی باشه خودمو بکشم و باور نکنم اون بهم دست زده. با لبخند کشیده‌ش ادامه داد:
- چاره‌ای نداشتم. نمی‌شد وسط خیابون ولت کنم تا ماشینو بیارم.
اینکه حرفش منطقی بود دست و بالمو برای جیغ زدن بست. من جیغ جیغو نبودم فقط هضم حضور بردیا برام سنگین شده بود. سرمایی که از کولر ماشین می‌اومد حالمو بهتر کرد اما هنوز سرگیجه داشتم. بطری آب نصفه‌ای رو مقابلم نگهداشت.
- از این روی صورتت ریختم، دهنی نیست.
نگاهم به چرخش دهنش بود و چقدر دلم‌ می‌خواست مشتی نثار دندون‌های درست شده‌ش بکنم. آرزوی همیشگی‌ش یه لمینت گرون و خوشگل بود که بقول خودش سینمایی بشه.
توقع نداشتم یادش مونده باشه که از دهنی بدم میاد، دروغ نمی‌گفت؛ مانتو کوتاه سفید رنگم‌ خیس شده بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #75
خجالت باعث شد سرم داغ بشه. دستگیره در رو کشیدم و جیغ زدم.
- هنوزم همون آدم نامردی هستی که می‌شناختمش.
کوله رو برداشتم تا با عجله از ماشینش دور بشم. صدای خنده‌هاش از داخل ماشین به گوشم ‌رسید انگار هنوزم براش یه تفریح بودم. عوضی بی‌شعور! میگه خیلی دنبالم گشته؟ اگه عرضه داشت و خیلی مشتاق بود یه سر می‌رفت خونه بابام راحت بچشو پیدا کنه توی این تهران درندشت دنبال قاتل بروسلی بوده؟
تمام مسیر داخل مترو توی دلم باهاش دعوا کردم. سرزنشش کردم بخاطر نامردی ای که درحقم شده بود بهش فحش دادم. انقدر باخودم درگیر بودم که با دیدن السا تازه به خودم اومدم. دختر تپل خونه با چادرنماز گل صورتی‌ش جلوی در نشسته بود. به محض دیدنم بلند شد. نگرانی و استرس چشم‌هاشو ریز ترمی‌کرد، دو قدم اومد جلو و به عادت ضربه‌ای رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #76
انگار اشتباه شنید که گیج پرسید:
- چی؟ مهدیار کیه؟
خندیدم. اول آروم و بعد بلندتر، حرکاتم دست خودم نبود. السا با سینی چای از آشپزخونه در اومد.
- هیس! چته اسکل؟
صدای خسته‌ی کارن از اونور خط به گوشم رسید.
- ساقی‌ت کیه برفین؟ به ما هم معرفی کن.
پاهامو تو شکمم جمع‌تر کردم، پشت سرم از شدت خنده به پشت شونه‌هام برخورد کرد و توی حرکت رفت و برگشت نگاهم از لوستر چهار شاخه سقف به سمت السا چرخید که لب‌های غنچه‌ایش رو به دندون گرفته بود، هم‌زمان ابروهای بی‌رنگش رو بالا انداخت. گوشی رو از دستم گرفت خطاب به کارن گفت:
- این حالتش طبیعی نیست بذار من باهاش حرف بزنم.
روی مبل چهار زانو شدم وبا دست‌هام موهای کوتاهم رو به بازی گرفتم و در حال خنده گفتم:
- من خوبم، فقط شوهر سابقم برگشته و میگه می‌خواد دخترشو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #77
.Delvin. Emerald برای تو که خیلی منتظر بودی:)
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #78
با انرژی زیاد مشغول سرخ کردن برگر‌ها شدم. روی شعله متوسطِ کنارش ماهیتابه پر روغن سیب‌زمینی در حال سرخ کردن بود. وقتی این فاز افسردگی می‌اومد سراغم دلم می‌خواست یه کوه از غذاهای پرکالری رو یه نفره بخورم. کم درد نکشیدم تو این زندگی که توقع یه روان نرمال از خودم داشته باشم.
ساعتی بعد سس قرمز روی سیب‌زمینی‌های هورناز ریختم و دستی روی موهای بهم ریخته‌ش کشیدم. فکر کردم که اخیراً وقت نداشتم این بچه رو حموم کنم. از السا هم خجالت می‌کشید و باهاش حموم نمی‌رفت. دماغ آویزونش، به خاطر باد اسپیلت، رو با دستمال تمیز کردم و آروم‌ گفتم:
- بخور مامان.
نگاهی به بشقاب السا و کارن انداختم.
- بخورین بچه‌ها، کارن خوشمزه نیست؟
لپ‌های السا پر بود، اون توی هر شرایطی می‌تونست دو لپی غذا بخوره که دولپی جواب داد:
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #79
چند ضربه آروم پشت دستم زد.
- آخرین باری که تو این فاز بودی اگه ‌جلوتو نمی‌گرفتم رفته بودی به ناکجاآباد. خواهشاً این بار بیشتر حواستو جمع کن.
آروم خندیدم و دستم رو به حالت احترام نظامی درآوردم.
- چشم سرهنگ دیگه توی پارک تنها نمی‌شینم که با موادفروش‌ها دم‌خور بشم.
دستم رو از کنار سرم آورد پایین و بوسید. من چقدر فرفری‌‌هاش رو دوست داشتم!
- کارن.
ناز صدام نیشش رو باز کرد. لپم رو آروم کشید.
- کاش همیشه اینجوری صدام کنی. نه فقط وقتی که خوی اسکلت شکوفا میشه.
ضربه آرومی روی شونه‌ش زدم.
- هی گوش کن ببین چی می‌خوام بهت بگم... .
چشم‌هاشو بست و نفسشو فوت کرد.
- جونم بگو.
به جلو خم شدم، به خاطر اون فاصله دست‌هاشو دورم حلقه کرد. خیلی کم‌ پیش می‌اومد براش طنازی کنم اما امشب بدجوری مرض داشتم.
- فقط مال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nafise amirlatifi

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #80
سلام.
به پارت قبل ده خط اضافه شده دوست دارین بهش سر بزنین؟
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nafise amirlatifi

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 10)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا