- ارسالیها
- 1,058
- پسندها
- 13,821
- امتیازها
- 33,373
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #71
شاید اگه این زنو جور دیگهای نشناخته بودم میتونست بعد از السا دوست خوبی برام باشه. پر از ناز و کرشمه با دلی مهربون بود. کارش که تموم شد مانتو خفاشی بلند و سفیدش رو پوشید. همیشه جوری میپوشید که انگار قراره بره محضر برای عقد. خانم و شیک! روسری نخی روی موهای باز و شکلاتی رنگش کشید. جدیدا این رنگی کرده بود و به نظرم بهش نمیاومد. قبل اینکه بخواد هزینه رو برام کارت بکشه. گوشیش زنگ خورد.
- جان دلم؟ چشم الان میام پایین.
قطع کرد و باخنده تابی به کمر پهنش داد.
- هرجا باشم میاد دنبالم. میدونه حال و حوصلهی رانندگی ندارم.
ته دلم نالیدم: والا ماهم حوصلهی خیلی کارهارو نداشتیم منتهی اوشون کم حوصلهتر بود!
بالاخره آسه آسه قدم برداشت و از اتاق بیرون رفت. من هم دنبالش رفتم تا با یه نسکافه فوری انرژی...
- جان دلم؟ چشم الان میام پایین.
قطع کرد و باخنده تابی به کمر پهنش داد.
- هرجا باشم میاد دنبالم. میدونه حال و حوصلهی رانندگی ندارم.
ته دلم نالیدم: والا ماهم حوصلهی خیلی کارهارو نداشتیم منتهی اوشون کم حوصلهتر بود!
بالاخره آسه آسه قدم برداشت و از اتاق بیرون رفت. من هم دنبالش رفتم تا با یه نسکافه فوری انرژی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش