نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار مژگان عباسلو

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 45
  • بازدیدها 1,104
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,224
پسندها
16,615
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
به من نگو وقتی که رفتم صبور باش؛

به کسی که شنا نمی‌داند

نمی‌گویند در غرق‌شدن عجله نکن!

بی صدا برو و در را پشت سرت ببند

تا من صدای آن پرنده را نشنوم

که نمی‌داند یک نفر با رفتنش

می‌تواند یک شهر را از سکنه خالی کند.

تا تو به ایستگاه برسی

این خانه در سکوت غرق شده‌است.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #2
به من نگو وقتی که رفتم صبور باش؛

به کسی که شنا نمی‌داند

نمی‌گویند در غرق‌شدن عجله نکن!

بی صدا برو و در را پشت سرت ببند

تا من صدای آن پرنده را نشنوم

که نمی‌داند یک نفر با رفتنش

می‌تواند یک شهر را از سکنه خالی کند.

تا تو به ایستگاه برسی

این خانه در سکوت غرق شده‌است.
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد

گلبته هایش داغ نامحسوس دارد
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,987
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #3
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد

گلبته هایش داغ نامحسوس دارد

در کافه‌هایی که
با تو نرفتم
و چه نیمکت‌ها
که مرا کنار تو
ندیده
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #4
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,987
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #5
هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است

همه تا دامنه‌ی کوه تحمل دارند
در یک کافه‌ی کوچک

آن‌طرف میز بنشیند

و من

این‌طرف میز

نباشم.
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #6
در یک کافه‌ی کوچک

آن‌طرف میز بنشیند

و من

این‌طرف میز

نباشم.
من را که ريشه‌های درختی شکسته‌ام
قايق بساز از تنش آزاد کن مرا
بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت
دور از همه همه ، همه فرياد کن مرا
 
امضا : m.sina

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,224
پسندها
16,615
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
من را که ريشه‌های درختی شکسته‌ام
قايق بساز از تنش آزاد کن مرا
بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت
دور از همه همه ، همه فرياد کن مرا
از پنجره
باد آمد
باران آمد
سوز آمد
اما دلم نیامد …
که مثل تو تنها
رفتن بلد بود.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #8
از پنجره
باد آمد
باران آمد
سوز آمد
اما دلم نیامد …
که مثل تو تنها
رفتن بلد بود.
دریا جایی ست که

باید از غرق شدن در آن بترسی

آبی باشد در شمال ایران

یا قهوه‌ای در چشم‌‌‌های یک زن
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,987
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #9
دریا جایی ست که

باید از غرق شدن در آن بترسی

آبی باشد در شمال ایران

یا قهوه‌ای در چشم‌‌‌های یک زن
نه بــا تو دلم خوش نه بی تــــو دلم
جهنم - بهشتی ، نه ! شادی - غمی

تــو هم مثلِ باران كه نفرين شدست
بيــــــايی زيادی ، نيــــــايی كمی !
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,552
پسندها
7,169
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #10
نه بــا تو دلم خوش نه بی تــــو دلم
جهنم - بهشتی ، نه ! شادی - غمی

تــو هم مثلِ باران كه نفرين شدست
بيــــــايی زيادی ، نيــــــايی كمی !
یک نظر گفتند در اسلام تنها جایز است
حیف با حسرت دلت را می‌شد از این ریش‌تر

احتیاجی نیست با من آبروداری کنی
من تو را آشفته‌تر هم دیده‌بودم پیش‌تر
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا