مشاعره مشاعره با اشعار مژگان عباسلو

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 45
  • بازدیدها 861
  • کاربران تگ شده هیچ

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,938
پسندها
4,220
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #31
یک روز می‌آیند زن‌ها کل‌کشان، خندان
داماد می‌بوسد عروس گیج کم‌رو را

یک حلقه از خورشید هم حتی درخشان‌تر
ای کاش مادر بود و می‌دید آن النگو را
آن شب قدری که می گفتند خلوت با تو بود
زاهدان را هم ببین در اشتباه انداختی




خواستم دل پس بگیرم از تو، کمتر یافتم
آه از این سوزن که در انبار کاه انداختی!!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,235
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #32
آن شب قدری که می گفتند خلوت با تو بود
زاهدان را هم ببین در اشتباه انداختی




خواستم دل پس بگیرم از تو، کمتر یافتم
آه از این سوزن که در انبار کاه انداختی!!
یک نظر گفتند در اسلام تنها جایز است
حیف با حسرت دلت را می‌شد از این ریش‌تر

احتیاجی نیست با من آبروداری کنی
من تو را آشفته‌تر هم دیده‌بودم پیش‌تر
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,938
پسندها
4,220
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #33
یک نظر گفتند در اسلام تنها جایز است
حیف با حسرت دلت را می‌شد از این ریش‌تر

احتیاجی نیست با من آبروداری کنی
من تو را آشفته‌تر هم دیده‌بودم پیش‌تر
روی گرداندم نبینم شب سر بام که ای
کی به جز من را به این روز سیاه انداختی

خیل مژگان و کمان ابرو و تیر نگاه...
تا رسیدی لرزه بر قلب سپاه انداختی!
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,235
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #34
روی گرداندم نبینم شب سر بام که ای
کی به جز من را به این روز سیاه انداختی

خیل مژگان و کمان ابرو و تیر نگاه...
تا رسیدی لرزه بر قلب سپاه انداختی!
یک شاهزاده ترك یک اسب سفید او را
یک روز می‌آیند زن‌ها کِل‌کشان خندان
داماد می‌بوسد عروس گیج کم‌رو را
یک حلقه از خورشید هم حتی درخشان‌تر
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,938
پسندها
4,220
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #35
روی دیوارها ادامه می دهم
بالاخره یک روز

من از این زندان فرار خواهم کرد

تو هنوز فراموشکاری

هنوز دل می بری

اما دیگر دلی

برای باختن نخواهی داشت!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,235
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #36
روی دیوارها ادامه می دهم
بالاخره یک روز

من از این زندان فرار خواهم کرد

تو هنوز فراموشکاری

هنوز دل می بری

اما دیگر دلی

برای باختن نخواهی داشت!
تا غمت خار گلو هست گلوبند چرا
کشته‌ هایت چه نیازی به تجمل دارند

همه‌ جا مرتع گرگ است، به امید که‌ اند
میش‌ هایم کــه تــه چشم تو آغل دارند
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,938
پسندها
4,220
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #37
تا غمت خار گلو هست گلوبند چرا
کشته‌ هایت چه نیازی به تجمل دارند

همه‌ جا مرتع گرگ است، به امید که‌ اند
میش‌ هایم کــه تــه چشم تو آغل دارند
در جای جایِ خاکِ تنم ردِ پای توست

گاهی تو هم به نام وطن ياد کن مرا
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,235
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #38
در جای جایِ خاکِ تنم ردِ پای توست

گاهی تو هم به نام وطن ياد کن مرا
از آسمان دلش بوی برف می‌آمد
اگر سکوت نگاهش به حرف می‌آمد

زنی که ابر برآشفته زیر چادر بود
دلش بهار بهار از بهارها پر بود
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,938
پسندها
4,220
امتیازها
24,473
مدال‌ها
17
سطح
13
 
  • #39
از آسمان دلش بوی برف می‌آمد
اگر سکوت نگاهش به حرف می‌آمد

زنی که ابر برآشفته زیر چادر بود
دلش بهار بهار از بهارها پر بود
در ارتفاع کم عشق تو نمی مانند
از آشیانه ی بی تکیه گاه می گذرند

به خواهران غریبم که هر کجای زمین
اسیر تلخی این روزگار بی پدرند
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,235
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #40
در ارتفاع کم عشق تو نمی مانند
از آشیانه ی بی تکیه گاه می گذرند

به خواهران غریبم که هر کجای زمین
اسیر تلخی این روزگار بی پدرند
دمپایی ام همیشه مگر تا به تا نبود
حالا مرا دوباره به خاطر می آوری

ما سالهاست بی خبر از هم گذشته ایم
هریک بزرگ تر شده در چشم دیگری
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا