- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
منم اندر قلندری شده فاشمن ش*ر..اب از ساغر جان خوردهام
نقل او از دست رضوان خوردهام
در میان جماعتی اوباش
همه افسوس خواره و همه رند
همه دردی کش و همه قلاش
منم اندر قلندری شده فاشمن ش*ر..اب از ساغر جان خوردهام
نقل او از دست رضوان خوردهام
شد از بانگ تو دمساز امشبمنم اندر قلندری شده فاش
در میان جماعتی اوباش
همه افسوس خواره و همه رند
همه دردی کش و همه قلاش
بت ترسای من مس ت شبانه استشد از بانگ تو دمساز امشب
دل عطار نگر شیشه صفت
سنگ بر شیشه مینداز امشب
تا درآیی تو به اعزاز امشببت ترسای من مس ت شبانه است
چه شور است این کزان بت در زمانه است
سر زلفش نگر کاندر دو عالم
ز هر موییش جویی خون روانه است
تا درآیی تو به اعزاز امشب
کارم انجام نگیرد که چو دوش
سرکشی میکنی آغاز امشب
گرچه کار تو همه پردهدری است
پرده زین کار مکن باز امشب
بی تو از صد شادیم یک غم به استتا درآیی تو به اعزاز امشب
کارم انجام نگیرد که چو دوش
سرکشی میکنی آغاز امشب
گرچه کار تو همه پردهدری است
پرده زین کار مکن باز امشب
تا ابد هستی و باشی جاودان...بی تو از صد شادیم یک غم به است
با تو یک زخمم ز صد مرهم به است
گر ز مشرق تا به مغرب دعوت است
چون نمیبینم تو را ماتم به است
در عشق قرار بیقراری استتا ابد هستی و باشی جاودان...
عالمان در علم او درمانده اند
عارفان از عرف او وامانده اند
عاشقان از عشق او حیران شدند
هر دم از نوعی دگر بی جان شدند
تشکر مشاعره عالیی بود![]()
تو بگردان دور تا ما مردواردر عشق قرار بیقراری است
بدنامی عشق نامداری است
چون نیست شمار عشق پیدا
مشمر که شمار بیشماری است
تشکر متقابل از شما هم ممنونم![]()
تا عشق تودر میان جان استتو بگردان دور تا ما مردوار
دور گردون زیر پای آریم پست
مشتری را خرقه از سر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم م**س.ت
پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست