مشاعره مشاعره با اشعار عباس صفاری

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 1,212
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,190
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #21
تنهاتر از من و تو

پاییز

مسافری غریب است

که از پل بی انتهای غروب

آرام می گذرد.
در این سن و سال اما

فقط می توانم دستت را

که هنوز بوی سیب می دهد بگیرم

و بازگردانمت به صبح آفرینش
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .MOON.

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,748
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #22
در این سن و سال اما

فقط می توانم دستت را

که هنوز بوی سیب می دهد بگیرم

و بازگردانمت به صبح آفرینش
شمع نیستم

که به یک فوت تو

کلاه از سرم بیفتد

رسم دهان دوختن نیز تازگی ها

با رواج شکنجه ی روح

یکسره منسوخ شده است
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,190
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #23
شمع نیستم

که به یک فوت تو

کلاه از سرم بیفتد

رسم دهان دوختن نیز تازگی ها

با رواج شکنجه ی روح

یکسره منسوخ شده است
تنهاتر از من و تو

پاییز مسافری غریب است

که از پل بی انتهای غروب

آرام می گذرد.
 
امضا : m.sina

مارینا آروین

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/7/22
ارسالی‌ها
444
پسندها
1,944
امتیازها
12,213
مدال‌ها
9
سطح
9
 
  • #24
تنهاتر از من و تو

پاییز مسافری غریب است

که از پل بی انتهای غروب

آرام می گذرد.
در این صبح ِ سراسر تعطیل

چه فرق می‌کند تن

به آن ساتن ِ لغزان و خنک بسپاری

یا به تِکه‌ای از آفتاب پاییزی که دارد
 
امضا : مارینا آروین
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,190
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #25
در این صبح ِ سراسر تعطیل

چه فرق می‌کند تن

به آن ساتن ِ لغزان و خنک بسپاری

یا به تِکه‌ای از آفتاب پاییزی که دارد
در این ساعت روز
فقط باد روزنامه می خواند.
آبی به چهره ات بزن
شانه ای به موهایت
آن پیراهن بی آستینت را هم
که مرا یاد بالکن های بارسلون می اندازد
 
امضا : m.sina

مارینا آروین

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/7/22
ارسالی‌ها
444
پسندها
1,944
امتیازها
12,213
مدال‌ها
9
سطح
9
 
  • #26
در این ساعت روز
فقط باد روزنامه می خواند.
آبی به چهره ات بزن
شانه ای به موهایت
آن پیراهن بی آستینت را هم
که مرا یاد بالکن های بارسلون می اندازد
در به در و پنجره به پنجره

دنبالت می‌گردد

از طرز نگاهم باید حدس می‌زدی

که من ظاهرا فراموشکار و سر به هوا

خطوط کشیده‌ی اندامت را دقیق

تا مرز نامرئی شدن هرچه پیراهن

از بَر کرده‌ام
 
امضا : مارینا آروین
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,190
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #27
در به در و پنجره به پنجره

دنبالت می‌گردد

از طرز نگاهم باید حدس می‌زدی

که من ظاهرا فراموشکار و سر به هوا

خطوط کشیده‌ی اندامت را دقیق

تا مرز نامرئی شدن هرچه پیراهن

از بَر کرده‌ام
من و این آفتاب بی‌پروا را
آن‌قدر چشم‌انتظار نمی‌گذاشتی
قهوه‌ات دارد سرد می‌شود
و طاقت ِآفتاب نشسته بر صندلی‌ات طاق
مگر چقدر طول می‌کشد
انتخاب پیراهنی که ساعتی دیگر
باید از تن درآوری
 
امضا : m.sina

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,748
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #28
من و این آفتاب بی‌پروا را
آن‌قدر چشم‌انتظار نمی‌گذاشتی
قهوه‌ات دارد سرد می‌شود
و طاقت ِآفتاب نشسته بر صندلی‌ات طاق
مگر چقدر طول می‌کشد
انتخاب پیراهنی که ساعتی دیگر
باید از تن درآوری

من و این آفتاب بی‌پروا را
آن‌قدر چشم‌انتظار نمی‌گذاشتی
قهوه‌ات دارد سرد می‌شود
و طاقت ِآفتاب نشسته بر صندلی‌ات طاق
مگر چقدر طول می‌کشد
انتخاب پیراهنی که ساعتی دیگر
باید از تن درآوری
تویی که زیباتر
منی که دیوانه تر
و بستری که کوچکتر بود.
 
امضا : .MOON.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,190
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #29
تویی که زیباتر
منی که دیوانه تر
و بستری که کوچکتر بود.
در این ساعت روز
فقط باد روزنامه می خواند.
آبی به چهره ات بزن
شانه ای به موهایت
آن پیراهن بی آستینت را هم
که مرا یاد بالکن های بارسلون می اندازد
 
امضا : m.sina

.MOON.

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,965
پسندها
4,748
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #30
در این سن و سال اما

فقط می توانم دستت را

که هنوز بوی سیب می دهد بگیرم

و بازگردانمت به صبح آفرینش
 
امضا : .MOON.

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا