- ارسالیها
- 694
- پسندها
- 3,752
- امتیازها
- 17,473
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #151
آکامه از روی کورو پایین آمد:
- برای چی بهش میگن دریاچهی حیرت ارواح؟
کورو دور خودش پیچید و سرش را همانند یک شاه مار کبرا بالا آورد:
- برای اینکه بعضی ارواح بعد از مرگشون، تو دریاچه تا ابد سرگردون میشن.
علفهای نمناک روی زمین تا میانهی ساق پای آکامه میرسیدند. آکامه با دقت به اطراف نگریست اما چیزی ندید:
- چرا اون ارواح اینجا سرگردون میشن؟
کورو یکی از بازوانش را با سرعت درون مه فرو برد و چیزی را سمت خود کشید. صدای زوزهای کشدار برخاست. آکامه با چشمانی گرد شده از حیرت به بازوی سیاه کورو نگریست. پیکری شفاف، لاغر و تکیده میان بازوی کورو پیچیده شده بود. روح خاکستری متمایل به سیاه مرد با نگاهی دریده زوزه میکشید و میغرید:
- منو ول کن! میدونی من کیام؟!
کورو نیشخندی گرسنه زد:
- آره! یه...
- برای چی بهش میگن دریاچهی حیرت ارواح؟
کورو دور خودش پیچید و سرش را همانند یک شاه مار کبرا بالا آورد:
- برای اینکه بعضی ارواح بعد از مرگشون، تو دریاچه تا ابد سرگردون میشن.
علفهای نمناک روی زمین تا میانهی ساق پای آکامه میرسیدند. آکامه با دقت به اطراف نگریست اما چیزی ندید:
- چرا اون ارواح اینجا سرگردون میشن؟
کورو یکی از بازوانش را با سرعت درون مه فرو برد و چیزی را سمت خود کشید. صدای زوزهای کشدار برخاست. آکامه با چشمانی گرد شده از حیرت به بازوی سیاه کورو نگریست. پیکری شفاف، لاغر و تکیده میان بازوی کورو پیچیده شده بود. روح خاکستری متمایل به سیاه مرد با نگاهی دریده زوزه میکشید و میغرید:
- منو ول کن! میدونی من کیام؟!
کورو نیشخندی گرسنه زد:
- آره! یه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.