فلورا. کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 6/8/22 ارسالیها 1,955 پسندها 4,689 امتیازها 28,973 مدالها 17 سطح 14 12/12/23 #131 به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد امضا : فلورا.
ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 1/9/23 ارسالیها 2,657 پسندها 21,705 امتیازها 48,373 مدالها 35 سطح 31 12/12/23 #132 فلورا. گفت به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد کلیک کنید تا باز شود... به قیاس نگنجی وبه صف درنیایی متحیرم دراوصاف جمال و روی زیبایت
فلورا. گفت به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد کلیک کنید تا باز شود... به قیاس نگنجی وبه صف درنیایی متحیرم دراوصاف جمال و روی زیبایت
بَهآرنارنج کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 27/12/21 ارسالیها 1,989 پسندها 6,354 امتیازها 28,973 مدالها 15 سطح 13 12/12/23 #133 به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر که هر که در صف باغ است صاحب هنریست امضا : بَهآرنارنج
فلورا. کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 6/8/22 ارسالیها 1,955 پسندها 4,689 امتیازها 28,973 مدالها 17 سطح 14 14/12/23 #134 بَهآرنارنج گفت به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر که هر که در صف باغ است صاحب هنریست کلیک کنید تا باز شود... بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش! ظرف این لحظه، ولیکن خالی ست ساحت سینه، پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید، در این خانه بر او باز مکن امضا : فلورا.
بَهآرنارنج گفت به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر که هر که در صف باغ است صاحب هنریست کلیک کنید تا باز شود... بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش! ظرف این لحظه، ولیکن خالی ست ساحت سینه، پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید، در این خانه بر او باز مکن
m.sina کاربر خبره کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,594 پسندها 7,241 امتیازها 35,773 مدالها 16 سطح 14 18/12/23 #135 فلورا. گفت بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش! ظرف این لحظه، ولیکن خالی ست ساحت سینه، پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید، در این خانه بر او باز مکن کلیک کنید تا باز شود... فلورا. گفت برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیدهام جوهر آیینه یعنی موی آتش دیدهام نادمیدن زین شبستان پاس ناموس حیاست چون سحر عمریست خود را با نفس دزدیدهام کلیک کنید تا باز شود... امضا : m.sina
فلورا. گفت بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش! ظرف این لحظه، ولیکن خالی ست ساحت سینه، پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید، در این خانه بر او باز مکن کلیک کنید تا باز شود... فلورا. گفت برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیدهام جوهر آیینه یعنی موی آتش دیدهام نادمیدن زین شبستان پاس ناموس حیاست چون سحر عمریست خود را با نفس دزدیدهام کلیک کنید تا باز شود...
ملکه جهنمی❄ کاربر فعال تالار وحشت + گوینده انجمن گوینده انجمن تاریخ ثبتنام 2/8/19 ارسالیها 2,475 پسندها 15,147 امتیازها 44,373 مدالها 20 سطح 25 18/12/23 #136 بی تو مهتاب شبی بار از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم امضا : ملکه جهنمی❄
ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ کاربر حرفهای کاربر حرفهای تاریخ ثبتنام 1/9/23 ارسالیها 2,657 پسندها 21,705 امتیازها 48,373 مدالها 35 سطح 31 18/12/23 #137 ملکه جهنمی❄ گفت بی تو مهتاب شبی بار از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم کلیک کنید تا باز شود... باغ مرا چه حاجت سرو وصنوبر است؟ شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است؟
ملکه جهنمی❄ گفت بی تو مهتاب شبی بار از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم کلیک کنید تا باز شود... باغ مرا چه حاجت سرو وصنوبر است؟ شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است؟
m.sina کاربر خبره کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,594 پسندها 7,241 امتیازها 35,773 مدالها 16 سطح 14 19/12/23 #138 Delaram*☆♡ گفت باغ مرا چه حاجت سرو وصنوبر است؟ شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است؟ کلیک کنید تا باز شود... بازگشت زندگی در عشق درک دیگر است من که میمیرم چرا ناز مسیحا میکشم امضا : m.sina
Delaram*☆♡ گفت باغ مرا چه حاجت سرو وصنوبر است؟ شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است؟ کلیک کنید تا باز شود... بازگشت زندگی در عشق درک دیگر است من که میمیرم چرا ناز مسیحا میکشم
ملکه جهنمی❄ کاربر فعال تالار وحشت + گوینده انجمن گوینده انجمن تاریخ ثبتنام 2/8/19 ارسالیها 2,475 پسندها 15,147 امتیازها 44,373 مدالها 20 سطح 25 22/12/23 #139 بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم امضا : ملکه جهنمی❄
m.sina کاربر خبره کاربر خبره تاریخ ثبتنام 10/8/20 ارسالیها 3,594 پسندها 7,241 امتیازها 35,773 مدالها 16 سطح 14 22/12/23 #140 ملکه جهنمی❄ گفت بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم کلیک کنید تا باز شود... بازا که بی حضورت خوش نیست زندگانی دور از تو میگذارم عمری چنانکه دانی من آمدن به پیشت دانی نمیتوانم اما اگر تو آیی دانم که میتوانی امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم کلیک کنید تا باز شود... بازا که بی حضورت خوش نیست زندگانی دور از تو میگذارم عمری چنانکه دانی من آمدن به پیشت دانی نمیتوانم اما اگر تو آیی دانم که میتوانی