m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 1/9/23 #41 ملکه جهنمی❄ گفت چهره و موی غبار آلودشان مغز پر آتش، دل پردودشان کلیک کنید تا باز شود... چرا به سرکشی از من عنان بگردانی مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم چه گردد ار دل نامهربان بگردانی امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت چهره و موی غبار آلودشان مغز پر آتش، دل پردودشان کلیک کنید تا باز شود... چرا به سرکشی از من عنان بگردانی مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم چه گردد ار دل نامهربان بگردانی
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,869 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 20 1/9/23 #42 m.sina گفت چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین کلیک کنید تا باز شود... چشم عیار پیشه تو بریخت بسر غمزه خون عیاران امضا : ملکه جهنمی❄
m.sina گفت چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین کلیک کنید تا باز شود... چشم عیار پیشه تو بریخت بسر غمزه خون عیاران
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,869 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 20 1/9/23 #43 m.sina گفت چرا به سرکشی از من عنان بگردانی مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم چه گردد ار دل نامهربان بگردانی کلیک کنید تا باز شود... چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه امضا : ملکه جهنمی❄
m.sina گفت چرا به سرکشی از من عنان بگردانی مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم چه گردد ار دل نامهربان بگردانی کلیک کنید تا باز شود... چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/9/23 #44 ملکه جهنمی❄ گفت چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه کلیک کنید تا باز شود... چو عشق را تو ندانی بپرس از شبها بپرس از رخ زرد و ز خشکی لبها چنان که آب حکایت کند ز اختر و ماه ز عقل و روح حکایت کنند قالبها امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه کلیک کنید تا باز شود... چو عشق را تو ندانی بپرس از شبها بپرس از رخ زرد و ز خشکی لبها چنان که آب حکایت کند ز اختر و ماه ز عقل و روح حکایت کنند قالبها
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/9/23 #45 ملکه جهنمی❄ گفت چشم عیار پیشه تو بریخت بسر غمزه خون عیاران کلیک کنید تا باز شود... چون شب بشود تاری با این همه بیداری با عشق همی گویم کای عشق ببر خوابم چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند از من برود آید در شخص دگر خوابم امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت چشم عیار پیشه تو بریخت بسر غمزه خون عیاران کلیک کنید تا باز شود... چون شب بشود تاری با این همه بیداری با عشق همی گویم کای عشق ببر خوابم چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند از من برود آید در شخص دگر خوابم
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,869 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 20 2/9/23 #46 m.sina گفت چون شب بشود تاری با این همه بیداری با عشق همی گویم کای عشق ببر خوابم چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند از من برود آید در شخص دگر خوابم کلیک کنید تا باز شود... چو گل بشنید این گفت و شنودم یگفتا من گلی نا چیز بودم ولی کن مدتی با گل نشستم امضا : ملکه جهنمی❄
m.sina گفت چون شب بشود تاری با این همه بیداری با عشق همی گویم کای عشق ببر خوابم چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند از من برود آید در شخص دگر خوابم کلیک کنید تا باز شود... چو گل بشنید این گفت و شنودم یگفتا من گلی نا چیز بودم ولی کن مدتی با گل نشستم
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,869 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 20 2/9/23 #47 m.sina گفت چو عشق را تو ندانی بپرس از شبها بپرس از رخ زرد و ز خشکی لبها چنان که آب حکایت کند ز اختر و ماه ز عقل و روح حکایت کنند قالبها کلیک کنید تا باز شود... چـه بـیـداری تـلـخی بود از خواب خوش مستی کــه در کـامـم بـه زهـرآلـود شـهـد شـادمـانـی را امضا : ملکه جهنمی❄
m.sina گفت چو عشق را تو ندانی بپرس از شبها بپرس از رخ زرد و ز خشکی لبها چنان که آب حکایت کند ز اختر و ماه ز عقل و روح حکایت کنند قالبها کلیک کنید تا باز شود... چـه بـیـداری تـلـخی بود از خواب خوش مستی کــه در کـامـم بـه زهـرآلـود شـهـد شـادمـانـی را
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 6/9/23 #48 ملکه جهنمی❄ گفت چـه بـیـداری تـلـخی بود از خواب خوش مستی کــه در کـامـم بـه زهـرآلـود شـهـد شـادمـانـی را کلیک کنید تا باز شود... چه لطفها که در این شیوهٔ نهانی نیست عنایتی که تو داری به من بیانی نیست کرشمه گرم سؤال است، لب مکن رنجه که احتیاج به پرسیدن زبانی نیست امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت چـه بـیـداری تـلـخی بود از خواب خوش مستی کــه در کـامـم بـه زهـرآلـود شـهـد شـادمـانـی را کلیک کنید تا باز شود... چه لطفها که در این شیوهٔ نهانی نیست عنایتی که تو داری به من بیانی نیست کرشمه گرم سؤال است، لب مکن رنجه که احتیاج به پرسیدن زبانی نیست
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 6/9/23 #49 ملکه جهنمی❄ گفت چو گل بشنید این گفت و شنودم یگفتا من گلی نا چیز بودم ولی کن مدتی با گل نشستم کلیک کنید تا باز شود... چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت چو گل بشنید این گفت و شنودم یگفتا من گلی نا چیز بودم ولی کن مدتی با گل نشستم کلیک کنید تا باز شود... چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,869 پسندها 16,621 امتیازها 44,373 مدالها 20 9/9/23 #50 چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکنی بود و پیل تن امضا : ملکه جهنمی❄