مشاعره مشاعره با حرف م

ملکه جهنمی❄ · 31/8/23

مبتـــلایی به غم محنت و انـــدوه فـــراق

ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست

Deleted · 31/8/23

ملکه جهنمی❄ گفت
مبتـــلایی به غم محنت و انـــدوه فـــراق

ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست

‏من آه شدم ابر شدم باریدم
‏تو ولی باخبر از حال بدم، خندیدی....

ملکه جهنمی❄ · 31/8/23

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

Deleted · 31/8/23

من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم؟
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم...

Deleted · 31/8/23

می‌روی و گریه می‌آید مرا
ساعتی بنشین که باران بگذرد...

Deleted · 31/8/23

می‌کشم دردی که درمانیش، نیست
می‌روم راهی که پایانیش نیست...

m.sina · 31/8/23

Ayanᵛᵗ گفت
می‌کشم دردی که درمانیش، نیست
می‌روم راهی که پایانیش نیست...

مظلوم ترین لحظه عشاق زمانی ست

بادی بوزد، ساز شود، یار نباشد

Deleted · 31/8/23

ما را که تو منظوری
خاطر نرود جایی...

ملکه جهنمی❄ · 1/9/23

میساخت چو صبح لاله گون رنگ هوا
با توبهٔ من داشت نمک جنگ هوا
هر لکهٔ ابرم چو عزائم خوانی
در شیشه پری کرد ز نیرنگ هوا

m.sina · 2/9/23

ملکه جهنمی❄ گفت
میساخت چو صبح لاله گون رنگ هوا
با توبهٔ من داشت نمک جنگ هوا
هر لکهٔ ابرم چو عزائم خوانی
در شیشه پری کرد ز نیرنگ هوا

ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد

کی شبروان کویت آرند ره به سویت
عکسی ز شمع رویت، تا راهبر نباشد