رنگ لبخند تو ای دنیا تماشائی نیودرسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
رسم این بود که شیران دل اهو بدرندرازی کــه بــر غیـــر نگفتیــم و نگــوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
رنجها در عالمِ تسلیم، راحت میشودرسم این بود که شیران دل اهو بدرند
به تو اهو چه بگویم که دریدی دل ما
راه تردید مسیر گذر عاشق نیستروی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام
چون شود لبریز جامت، از خمار اندیشه کن
روی برگ باغهای فقرراه تردید مسیر گذر عاشق نیست
چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم
پدرانم همه سرگشته حیرت بودند
من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم
رهبر عشق حقيق مي شود عشق مجازروی برگ باغهای فقر
دشتهای لخت
نخلهای کج
ای حلاوت بهشت در نگاه تو
تا که بشکفد بهار من
مثل آب
از کنار من عبور کن!