مشاعره مشاعره با حرف ز

[m.sina]

زاهد ظاهر پرست از حال ما اگاه نیست
در حق ما هرچه گوید چای هیچ اکراه نیست

زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می‌زیستم

 

[فلورا.]

زندگی کردن من مردن تدریجی بود

هرچه جان کند تنم عمرحسابش کردم

 

[m.sina]

ز خاک سر کویت خالی نشوم یک شب
گر بر سر هر سنگی حالی عسسی باشد

ز آنجا که توئی تا من صد ساله ره است الحق
ز اینجا که منم تا تو منزل نفسی باشد

 

[♡°DINA°]

ز خاک سر کویت خالی نشوم یک شب
گر بر سر هر سنگی حالی عسسی باشد

ز آنجا که توئی تا من صد ساله ره است الحق
ز اینجا که منم تا تو منزل نفسی باشد

زخم تبرت مانده ولی جای شکایت
شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه

 

[بَهآرنارنج]

زندگی در بندوقید رسم‌ عادت مردن است
دست‌، دستِ توست‌، بشکن این طلسم‌ ننگ را

 

[m.sina]

زندگی در بندوقید رسم‌ عادت مردن است
دست‌، دستِ توست‌، بشکن این طلسم‌ ننگ را

زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می‌زیستم

چون شکست آیینه،حیرت صد برابر می‌شود
بی‌سبب خود را شکستم تا ببینم چیستم

 

[فلورا.]

زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می‌زیستم

چون شکست آیینه،حیرت صد برابر می‌شود
بی‌سبب خود را شکستم تا ببینم چیستم

از گوشه گوشه فرو می ریزم

و عطر تو

رسوایم می کند

 

[m.sina]

از گوشه گوشه فرو می ریزم

و عطر تو

رسوایم می کند

زمین گوئی به پیش پای عشق است
کفی افلاک از دریای عشق است

ز اول تا به آخر آنچه بینی
به بازار جهان سودای عشق است

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

زمین گوئی به پیش پای عشق است
کفی افلاک از دریای عشق است

ز اول تا به آخر آنچه بینی
به بازار جهان سودای عشق است

زندگی باید کرد گاه با تلخی راه
گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید درمیان باران
گاه باید خندید با غمی بی پایان

 

[m.sina]

زندگی باید کرد گاه با تلخی راه
گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید درمیان باران
گاه باید خندید با غمی بی پایان

زین گونه چو در مشق جنون حلقه چو نونم
فرداست که سر حلقه ارباب جنونم

بار دلم از کوه فزونست عجب نیست
گر خم شود از بار چنین قد چو نونم