- تاریخ ثبتنام
- 2/8/19
- ارسالیها
- 2,475
- پسندها
- 15,148
- امتیازها
- 44,373
- مدالها
- 20
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرتسود و سرمایهٔ من گر رود باکی نیست
ای تو عمر من و سرمایهٔ هر سود بیا
مونس جان و دلم بیرخ تو صبری بود
آتشت صبر و قرارم همه بربود بیا
سود و سرمایهٔ من گر رود باکی نیستسرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
چون می نرسد دست به دامان حقیقت
سهل است اگر در پی افسانه نباشیم
سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتیسود و سرمایهٔ من گر رود باکی نیست
ای تو عمر من و سرمایهٔ هر سود بیا
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابیسست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
آخر ای بدعهد سنگین دل چرا برداشتی
خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو
چون تو را گشتم تو خود خاطر ز ما برداشتی
سخن عشق تو بیآنکه برآید به زبانمسر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی