مشاعره مشاعره با حرف ن

[m.sina]

نگردد شاخکی بی بن برومند
ز او سعی و عمل باید ز من پند

نه تخت جم، نه ملک سلیمانم آرزوست
راهی به خلوت دل جانانم آرزوست

چندین هزار دیده حیرانم آرزوست
دیگر نظاره رخ جانانم آرزوست

 

[ملکه جهنمی❄]

نه تخت جم، نه ملک سلیمانم آرزوست
راهی به خلوت دل جانانم آرزوست

چندین هزار دیده حیرانم آرزوست
دیگر نظاره رخ جانانم آرزوست

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

 

[m.sina]

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش

چنگ اندوهم خدا را زخمه ای
زخمه ای تا برکشم آواز خویش

 

[ملکه جهنمی❄]

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

 

[m.sina]

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نشود چارهٔ تنهایی من
که من از خوبش روم چون‌ تو ز در بازآیی

 

[ملکه جهنمی❄]

نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نشود چارهٔ تنهایی من
که من از خوبش روم چون‌ تو ز در بازآیی

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

 

[m.sina]

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این

 

[ملکه جهنمی❄]

نــدار عــشــقــم و بــا دل سـر قـمـارم نـیـسـت
کـه تـاب و طـاقـت آن مـسـتـی و خـمـارم نـیست

 

[m.sina]

نــدار عــشــقــم و بــا دل سـر قـمـارم نـیـسـت
کـه تـاب و طـاقـت آن مـسـتـی و خـمـارم نـیست

نمی آيد به چشمم هيچ‌کس غير از تو اين يعنی
به لطف عشق تمرين می کنم يکتاپرستی را

شکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت
فرافتادن ما آبرو بخشيد پستی را

 

[ملکه جهنمی❄]

نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
فغان که بخت من از خواب در نمی‌آید