- ارسالیها
- 1,040
- پسندها
- 5,440
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #91
- وقتی به رویا قول میدی که به پاش میمونی و خوشبختش میکنی بمون و تا آخرش برو، یه دختر تمام باورش رو میزاره پای این قول، هیچوقت... هیچوقت باوراش رو لگدمال نکن... نکن که دیگه بعدش اون دختر دختر همیشگی نیست، دخترهمیشگی نمیشه.
دانیال داغ شد، یخ شد، پریشان شد و مضطرب؛ اسم رویا، خاطراتش، حرف زدن در موردش همیشه همینجور متلاطمش میکرد، به ظاهر آشتی کرده بودند، همان شب کلی باهم حرف زدند، کلی پای درددلهای او نشست، کلی قربان صدقهش رفت و دست تو موهایش کرد و برای آرامشش آنها را بویید و بوسید اما رویا هرکاری کرد تا دوباره به رویش آغوش بازکند و با یک حس خوب روزهای گذشته را تکرار کند دانیال نپذیرفت، نتوانست که بپذیرد، هنوز یک گوشه دنج از دلش تلخ بود و زخمی از این اتفاق.
خیلی زود سوئیچ را چرخاند و...
دانیال داغ شد، یخ شد، پریشان شد و مضطرب؛ اسم رویا، خاطراتش، حرف زدن در موردش همیشه همینجور متلاطمش میکرد، به ظاهر آشتی کرده بودند، همان شب کلی باهم حرف زدند، کلی پای درددلهای او نشست، کلی قربان صدقهش رفت و دست تو موهایش کرد و برای آرامشش آنها را بویید و بوسید اما رویا هرکاری کرد تا دوباره به رویش آغوش بازکند و با یک حس خوب روزهای گذشته را تکرار کند دانیال نپذیرفت، نتوانست که بپذیرد، هنوز یک گوشه دنج از دلش تلخ بود و زخمی از این اتفاق.
خیلی زود سوئیچ را چرخاند و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.