- ارسالیها
- 239
- پسندها
- 1,311
- امتیازها
- 8,213
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #41
با شک و تردید باری دیگر به در نگاه میکند و سپس تفنگ کمریاش را از زیر هودی گشادش بیرون میآورد. بیلی دست جسیکا را بلند میکند و تفنگ را کف دست او میگذارد.
- گلاک¹؟ اینجا به چه درد میخوره بیلی؟
بیلی انگشت اشارهاش را روی بینیاش میگذارد و با صدایی شبیه به زمزمه میگوید:
- بهت قول میدم بهدردت میخوره. مگه یادت رفته کجا ایستادی؟ تو الان توی یکی از اتاقهای خونهی یه قاتل خطرناک ایستادی.
جسیکا کمی صدایش را پایین میآورد:
- خب، اگه آدمای این خونه این رو ببینن چی؟ فکر نکنم واکنش خوبی نشون بدن.
بیلی یقهی هودی خاکستریاش را صاف میکند و میگوید:
- نذار پیداش کنن؛ چون من یه اسلحهی دیگه داشتم پیداش که کردن... بهم انگ قاتل بودن رو زدن.
جسیکا پشتوروی اسلحه را بررسی میکند و میگوید:
- خیلی...
- گلاک¹؟ اینجا به چه درد میخوره بیلی؟
بیلی انگشت اشارهاش را روی بینیاش میگذارد و با صدایی شبیه به زمزمه میگوید:
- بهت قول میدم بهدردت میخوره. مگه یادت رفته کجا ایستادی؟ تو الان توی یکی از اتاقهای خونهی یه قاتل خطرناک ایستادی.
جسیکا کمی صدایش را پایین میآورد:
- خب، اگه آدمای این خونه این رو ببینن چی؟ فکر نکنم واکنش خوبی نشون بدن.
بیلی یقهی هودی خاکستریاش را صاف میکند و میگوید:
- نذار پیداش کنن؛ چون من یه اسلحهی دیگه داشتم پیداش که کردن... بهم انگ قاتل بودن رو زدن.
جسیکا پشتوروی اسلحه را بررسی میکند و میگوید:
- خیلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش