- ارسالیها
- 213
- پسندها
- 1,201
- امتیازها
- 8,213
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #61
چندی گذشته است و آیدا بدون توجه بهنگاه مات و مبهوت هوبرت که بهجای نگاه کردن بهفیلم، بهاو زل زدهاست، پشتسرهم دستش را در ظرف پاپکورن میبرد و مشتش را از پاپکورن پر میکند.
***
دو ساعتی طول کشید تا فیلم سینمایی تمام شود و هوبرت بتواند خواهر بزرگترش را دستبهسر کند و برای خواندن ادامهی نامهها، بهاتاقش برگردد. شاید برای آیدا تنها دو ساعت بوده باشد؛ اما برای هوبرتی که داشت لحظهشماری میکرد که فیلم تمام شود و بهقول آیدا، به «قار تنهایی»هایش برگردد، آن دو ساعت مانند یکقرن گذشت.
هوبرت دوباره وارد اتاقش میشود و در را که پشتسرش میبندد، برای لحظهای احساس آرامش میکند که دوباره وارد اتاق خودش شده است و میتواند با خیال راحت بهپرونده رسیدگی کند. از در دور میشود و دوباره روی...
***
دو ساعتی طول کشید تا فیلم سینمایی تمام شود و هوبرت بتواند خواهر بزرگترش را دستبهسر کند و برای خواندن ادامهی نامهها، بهاتاقش برگردد. شاید برای آیدا تنها دو ساعت بوده باشد؛ اما برای هوبرتی که داشت لحظهشماری میکرد که فیلم تمام شود و بهقول آیدا، به «قار تنهایی»هایش برگردد، آن دو ساعت مانند یکقرن گذشت.
هوبرت دوباره وارد اتاقش میشود و در را که پشتسرش میبندد، برای لحظهای احساس آرامش میکند که دوباره وارد اتاق خودش شده است و میتواند با خیال راحت بهپرونده رسیدگی کند. از در دور میشود و دوباره روی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر