- ارسالیها
- 50
- پسندها
- 1,124
- امتیازها
- 6,223
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- پرسنل مدیریت
- #11
با این حال بدون توجه به حرف خودم به کارم ادامه دادم. صدای زیاد آهنگ گوش رو کر کرده بود. کل کشوها رو زیر و رو کرده بودم؛ اما دریغ از فلش. زیر لب زمزمه کردم.
- پس آرشام این فلش لعنتی رو کجا گذاشته؟
کشوها رو بستم و به طرف کمد دیواری که سمت راستم قرار داشت رفتم و درش رو باز کردم؛ اما هنوز شروع به گشتن نکرده بودم که صدای چرخش دستگیره و سپس باز شدن در من رو به خودم آورد. در خیلی سریع باز شد و من حتی فرصت فرار و یا پنهان شدن نداشتم. چشمهام رو برای ثانیهای بستم. چرا ارمیا و هیراد هیچ کدوم حواسشون نبود. برای هزارمین بار لعنتی نثار این شانس و بیعرضگیم کردم و فقط تونستم چند قدم با کمد فاصله بگیرم و بعد به طرف شخصی که وارد اتاق شده بود چشم گردوندم. یک دختر با قد متوسط و تو پر و پوست تقریبا روشن؛...
- پس آرشام این فلش لعنتی رو کجا گذاشته؟
کشوها رو بستم و به طرف کمد دیواری که سمت راستم قرار داشت رفتم و درش رو باز کردم؛ اما هنوز شروع به گشتن نکرده بودم که صدای چرخش دستگیره و سپس باز شدن در من رو به خودم آورد. در خیلی سریع باز شد و من حتی فرصت فرار و یا پنهان شدن نداشتم. چشمهام رو برای ثانیهای بستم. چرا ارمیا و هیراد هیچ کدوم حواسشون نبود. برای هزارمین بار لعنتی نثار این شانس و بیعرضگیم کردم و فقط تونستم چند قدم با کمد فاصله بگیرم و بعد به طرف شخصی که وارد اتاق شده بود چشم گردوندم. یک دختر با قد متوسط و تو پر و پوست تقریبا روشن؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.