دلنوشته دخترک اسیر|حسنا (هکر قلب)کاربر انجمن یک رمان

[حسنا(هکرقلب)]

گفتمش، تو تا به حال عاشق شده ای، چشمان زیبایش به زمین دوخت و گفت :
_ آری، عاشق کسی شده ام که او هم مرا را دیوانه وار دوست دارد.
گفتمش؛ کیست، با شنیدن فردی که گفت، از زندگیش دور شدم.

 

[حسنا(هکرقلب)]

دل خون شده ام را به کسی نمی‌گویم که دلم را بیشتر خون کند، اشک های ریخته شده ام را به کسی نشان نمی‌دهم، چون او بیشتر اشک هایم را می‌ریزد، دستم را به او میدهم تا سرمای اسارتش به من بدهد.

 

[حسنا(هکرقلب)]

دروغ؛
دروغ چیست؟
دروغ چیزی است، که یک دختر اسیر نمی‌تواند بگوید، شاید زبانم دروغ بگوید ولی قلبم نمی‌تواند دروغ بگوید.
قلبی که یه سال است مهربان شده است، آن هم به خاطر این که تو مهربانی را یادم دادی.

 

[حسنا(هکرقلب)]

یاد گرفته ام، همه رو ببخشم، چون تو منو بخشیدی، یاد گرفتم مهربان باشم، چون تو با من مهربان بودی

 

[حسنا(هکرقلب)]

میگن سنگ صبورم؛
میگن مهربونم؛
میگن دوست داشتنی هستم؛
میگن خیلی گوشه گیرم؛
میگن چشمای خیسم رو هیچکس ندیده؛
همه ی اینا درست، من روحم خیلی وقته از بین رفته، مهربون هستم که یکی بهم یادم داد که مهربون باشم، تا همه باهام دوست بشن.
گوشه گیریم به خاطر این که هر کی اومد یه بار منو دور زد.
سنگ صبور میشم، تا کسی که میخواد حرفای دلش بهم بزنه من سنگ صبورش میشم به حرفاش گوش می‌کنم.
چشمای خیسم اینکه کسی تا حالا ندیده چون تنهام و کسی نمیتونه ببینه.

 

[حسنا(هکرقلب)]

"دوست دارم"
این جمله رو همیشه به کسی می‌گفتم، که دوسش نداشتم، و جمله ی "ازت متنفرم" رو به کسی گفتم، که خیلی دوسش دارم، بعد از این اسیر شدم اونم اسیر زندان چشماش اروم زمزمه کردم دوست دارم، تو ماه منی!
همیشه به کسانی که دوستشون دارید مستقیم بگید، دوستشون دارید چون اینطوری ماهتون پر نور تر میشه!

 

[حسنا(هکرقلب)]

رفت!
از کنارم؛
از ذهنم‌؛
از فکرم؛
از دلم!
چون نامرد بود.

 

[حسنا(هکرقلب)]

اسیر چشم هایش بودم اما او مرا از اسارتش آزاد کرد و رفت.
قلبم اسیر شد، اسیر صدای نفس هایش.

 

[حسنا(هکرقلب)]

اسیر شدم؛
اسیر خاطراتی که لحظات خوش را برآیم به ارمغان آورد.
اسیر رویایی شدم که سال هاست مرده است.

 

[حسنا(هکرقلب)]

همچون پرنده ای هستم که برای آزادیش هر کاری میکند. اما کسی که مرا اسیر کرده خدا میداند، چگونه آزاد میشوم با این که سال هاست در آزادی به سر برده ام