- ارسالیها
- 2,817
- پسندها
- 7,624
- امتیازها
- 30,973
- مدالها
- 27
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
تاریخ را ورق میزنم، تیزی کاغذش سر انگشتم را میبرد. از تاریخ و تصمیماتش خون و جنگش بر چهرهی ما پاشیده.
بازی میکنم... یک روز نقش رقاصهای در میخانه و روزی دیگر پریشان حالی از دیار غربت.
هیچ کس را نمیشناسم جز آن جام سرخی که حرارت دستم گرمایش میدهد و منی که همانند کهنه سربازی بازگشته از جنگ بین لبخندِ خانه و درد بجامانده از میدان نبرد خود را سروگون نشان داده.
بازی میکنم... یک روز نقش رقاصهای در میخانه و روزی دیگر پریشان حالی از دیار غربت.
هیچ کس را نمیشناسم جز آن جام سرخی که حرارت دستم گرمایش میدهد و منی که همانند کهنه سربازی بازگشته از جنگ بین لبخندِ خانه و درد بجامانده از میدان نبرد خود را سروگون نشان داده.