نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع FATEMEH.83
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 273
  • کاربران تگ شده هیچ

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #11

سبز شو و چون رنگین کمان، بر فراز قله های خاموش دلت جاری شو.
برای شاخسار های سرد وجودت، هور شو و پرتو های رنگینت را بر فرق سرشان فرو بریز.
یاد بگیر برای فرتاش خودت همه باشی، و تکیه از خلق برداری.
آنها فقط می‌خواهند تو را هیچ کنند
 
امضا : FATEMEH.83

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #12
خلاف اعداد چند واجی که در گوش عوام جاری شده و می‌گوید: "جهان، جشن بالماسکه است!"
می‌گویم این گیتی اَمرد، میدان ناورد است و حال که در زمره افراد منتخب کارزار هستی، شجاعانه پیکار کن.
حتی اگر چنته‌ات برای مقابله، پر از هیچ است با مشت‌هایی که ثمره‌ی اتحاد و یکدلی انگشتان توست، به آرزم برو.
همه ما روزی پشت به هستی کرده، و چشم می‌بندیم؛ اما، مهم است که در انتها کوله بارت را با چه احساسی جمع کنی.
می‌خواهم در آن لحظه، پیروز باشی.
 
امضا : FATEMEH.83

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #13

در هزارتوی پایانی شب، خودم را به تماشای قرص ماه دعوت می‌کنم و اجازه می‌دهم، نخ بادبادک خیال، دستم را بگیرد و به هزار و یک شب پرواز پیوند بزند.
در آن لحظه، وقتی که آغوش مهرآگین پرواز، ریشه‌ام را در خود می‌رویاند، فرشینه‌ی آسمان را می‌بینم و دستی که مرا، به عجین شدن با خود فرا می‌خواند؛ و چون بگویم تنها مانده‌ام، تنهاییش را در گوش وجودم فریاد می‌زند.
- قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ!
 
امضا : FATEMEH.83
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] اکرم*

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #14
تا به این لحظه، در جستجوی نیمه دیگری هستم که با حضورش، عطر خوشبختی در رج به رج زندگی‌ام بتراود ولیکن، به رمز عظیمی دست یافتم که گفتنش با تو، خالی از لطف نیست.
"تا تو، خودت را دوست نداشته باشی، کسی نمی‌آید، که تو را دوست داشته باشد!"
 
امضا : FATEMEH.83
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] اکرم*

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #15
می‌خواهم با تو، از لذت بخش‌ترین قسمت نگاره‌ی دلواژه‌ ها و به قلم نشستن شاعرانگی‌ها بگویم.
"ما برای معشوق خیالی خود می‌نویسیم، یا شاید برای کسی که زمانی، دوستش داشتیم."
 
امضا : FATEMEH.83

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #16
نقطه‌ امنی که زیر سایه‌اش پناه می‌گیرم تا خشم وجودم را نسوزاند، و یاقوت سرخش دامان کسی را در خود نلرزاند، گوشه‌ اتاقم است، و ایضا هر مکانی که مرا، از آن ثانیه‌ها دور کند و از ریح های شنی بعدش، فاصله دهد.
 
امضا : FATEMEH.83

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #17

من دلش می‌خواست، خیالش فارغ از همه باشد، و مصون از توضیح و تفسیر.
کودک درونش اما، همیشه تقلا می‌کرد، این ریسمان را در محاصره، تنگه‌ انگشتانش حفظ کند.
همیشه من را به حرف شنوی وادار کرد، تا مثل خودش، بابت همه چیز به آدم‌ ها توضیح دهد؛ مبادا که اشتباه برداشت کنند.
عزیزم!
توضیح آدم را ضعیف می‌کند، مثل من.
 
امضا : FATEMEH.83

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #18
آدمها، زود از دست می‌روند.
مثال برگی که در پاییز، در آغوش درخت فرو می‌ریزد و دیگر به مأمن شاخه ها برنمی‌گردد.
شبیه لیوانی که می‌شکند، و دیگر پازل اتحاد تکه‌هایش، با هم جور نمی‌شود؛ و آبی که ریخته، و دیگر نمی‌تواند در ظرف شنا کند.
اگر فرد با ارزشی در زندگی‌ات داری، برایش بجنگ.
قبل از آن که دیر شود.

 
امضا : FATEMEH.83

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #19
گاهی از دست برو.
اجازه بده آدم‌ها، در تقلای حضور دوباره‌ات تب کنند و دود شوند.
نبودن را برای خودت معنی کن.
باور کن زیاد بودن، آدم را می‌کشد.
تنفس در هوای برخی، تو را مریض می‌کند.
کناره بگیر.
 
امضا : FATEMEH.83

FATEMEH.83

نویسنده ادبیات
سطح
15
 
ارسالی‌ها
617
پسندها
5,320
امتیازها
21,973
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #20
فرشینه بلندی از سکوت می‌بافم که رنگ‌هایش، خون دل است و رج به رجش، صدایی است که پس از جذر و مد بسیار سکون یافته، و از دلِ خاکسترِ غلطیدهِ به خونِ حرف‌ های فرو خورده، عطر نفس‌ های ققنوس چشیده می‌شود.
آیسو!
زمانی که تیغ بُرای سخن، کند می‌شود و راغبی برای شنیدن نداری، خاموش باش.
 
امضا : FATEMEH.83

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا