متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته یادت هست...؟| دردانه عوض زاده کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع دردانه. ع.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 548
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #11
گفت از زیادی دوست‌های همچون اویت.
گفت از تعویض دوست‌هایت به راحتی تعویض لباس.
و به من هشدار داد از روزی که مرا نیز به راحتی کنار بگذاری.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #12
فهمیدی؟
چه سخت بر من گذشت وقتی انگشتر نگین زرد را در دستت گذاشتم.
- خداحافظ برای همیشه.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #13
فهمیدی؟
مدت‌ها به این پارک نیامدم تا چشمانم این نیمکت را نبیند، تا به یاد نیاورم همین‌جا دلم را به کسی باختم که برایم تنها کس بود و آن‌قدر مهم که فراموشم نمی‌شود.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #14
ندیدی!
من در برابر نخواستنت کم آوردم.
دوباره برگشتم و روی همین نیمکت نشستم.
به آن امید که بیایی و حرف بزنی از همه‌جا.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #15
ندیدی!
رفیقت همین‌جا نشست.
برای یافتن خبری از تو.
گفت که بعد من رفته‌ای، به کجا؟
کسی نمی‌دانست.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #16
گفت!
از دوستان بی‌شمارت!
آن‌چنان که مثل شده بودی میانشان، از دل نبستن
اما فقط تا قبل از همان دیدار اولمان روی همین نیمکت.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #17
شنیدی؟
که گفت با خودت عهد کرده بودی اگر دلم را از آن خود کنی دیگر به کسی جز من فکر نکنی و جز من نگاه نکنی.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #18
نفهمیدی!
حرف او با دل من چه کرد؟
وقتی گفت برایت با همه فرق داشتم.
گفته بودی آنقدر مرا می‌خواهی که نمی‌خواهی بی‌اجازه و تعهد حتی دستم را بگیری.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #19
ندیدی!
آن روز روی این نیمکت چه شد؟
دختری پشیمان، قلبش همین‌جا سوخت.
در پی یافتن افتاد به راه.
گشت همه‌جا را.
اما نبودی، هیچ‌کجا.
 
امضا : دردانه. ع.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,366
پسندها
10,644
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #20
خبر داری؟
از دلی که گریزان به همه‌جاست؟
در پی تو
در به در کوچه‌ها شد
اما نیافت خبری از تو
 
آخرین ویرایش
امضا : دردانه. ع.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا