مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[m.donya]

درد تو کم نشد ز سفر بلکه سد الم

از رنج راه دور و درازم زیاده شد

درد

بگفتم درد من درمان کن ای دوست
بگفتا درد تو درمان ندارد

 

[m.sina]

بگفتم درد من درمان کن ای دوست
بگفتا درد تو درمان ندارد

درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام
نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم
ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم

صبر لطفا

 

[فلورا.]

درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام
نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم
ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم

صبر لطفا

گفتیم عشق را،
به صبوری‌ دوا کنیم ...

هر روز عشق بیشتر و،
صبر کم ‌تر است ...

دوا

 

[m.donya]

گفتیم عشق را،
به صبوری‌ دوا کنیم ...

هر روز عشق بیشتر و،
صبر کم ‌تر است ...

دوا

ساقی بیا که هاتفِ غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

یار لطفا

 

[فلورا.]

ساقی بیا که هاتفِ غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

یار لطفا

یار با ما بی وفایی می کند
بی گناه از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی می کند


پریشان

 

[m.sina]

یار با ما بی وفایی می کند
بی گناه از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی می کند


پریشان

پریشان خاطر و مستم خدایا
چو روی نازنینش را ببینم
دلم تنگ تست برای خاطراتم
پریشان خاطری برده ز یادم

دریا لطفا

 

[فلورا.]

پریشان خاطر و مستم خدایا
چو روی نازنینش را ببینم
دلم تنگ تست برای خاطراتم
پریشان خاطری برده ز یادم

دریا لطفا

از این دریا تا این عکس

که در آلبوم کدر شده است

راهی نیست

فقط باید صبور بود

 ساحل

 

[FakhTeh]

از این دریا تا این عکس

که در آلبوم کدر شده است

راهی نیست

فقط باید صبور بود

 ساحل

من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟

قاصد

 

[فلورا.]

من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟

قاصد

قاصد ! هان چه خبر آوردی؟

از کجا ،وز که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی ،اما ،اما

گرد بام و در من

بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا …


گلستان

 

[FakhTeh]

قاصد ! هان چه خبر آوردی؟

از کجا ،وز که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی ،اما ،اما

گرد بام و در من

بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا …


گلستان

باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی..
- حافظ

سعدی