متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

شَفَــق

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,515
پسندها
59,961
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
21
  • #11
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
حات ... وای عربیه من نمیتونم بتایپمش
حاتالسبوع حبو یا ایها السکارا حالا هرچی بود
کوزه
 
امضا : شَفَــق

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #12
از کوزه‌گری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شده‌ام کوزه هر خماری
خیام
اسمان
 

Maryam @

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
199
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #13
اسمان فرصت پرواز بلندیست
قصه این است تا چه اندازه کبوتر باشی
بهار
 
امضا : Maryam @

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #14
صبا به تهنیت پیر می‌فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

ز فکر تفرقه باز آن تا شوی مجموع
به حکم آنکه جو شد اهرمن، سروش آمد

ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد

چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
#حافظ#
انسان
 

Haniie

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,105
پسندها
10,924
امتیازها
38,673
مدال‌ها
20
  • #15
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

| مولانای جان |

آرزو
 
امضا : Haniie

شَفَــق

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,515
پسندها
59,961
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
21
  • #16
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست
درمان
 
امضا : شَفَــق

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #17
بگفتم درد من درمان کن ای دوست
بگفتا درد تو درمان ندارد
اگر باشد برای درد درمان
دوای درد تو درد است و درد است

غزل
 

شرور

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
665
پسندها
14,084
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • #18
بگفتم درد من درمان کن ای دوست
بگفتا درد تو درمان ندارد
اگر باشد برای درد درمان
دوای درد تو درد است و درد است

غزل
خواستم که بگویم شعر به مثنوی یا غزل
آمد از سوی پروردگارم آن فرشته اجل
کم گوی و گزیده گویی تنگ است وقت
تمام گر نشود شعرت خواهی شد خجل

شرور
 
امضا : شرور

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #19
دیشب
برای دل گدا گشنه ام
اندکی غصه
یک پیاله خیال
یک فنجان عشق
با شام لو خواندام
چقدر لذیذ...!
از دیشب
چیزی شبیه شکایت
یا شاید تکه شعری شرور
لایه دندان هایم گیر کرده است
#مرتضی محمودی #
خشم
 

شَفَــق

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,515
پسندها
59,961
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
سن
21
  • #20
تو خواهی خشم بر ما گیر و خواهی چشم بر ما کن
که ما را با کسی دیگر نمانده‌ست از تو پروایی
نپندارم که سعدی را بیازاری و بگذاری
که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی
عشق
 
امضا : شَفَــق

موضوعات مشابه

  • قفل شده
  • مهم
مشاعره‌ی نوروزی مشاعره‌ی نوروزی | 1403
پاسخ‌ها
132
بازدیدها
4,339
پاسخ‌ها
99
بازدیدها
2,733
پاسخ‌ها
168
بازدیدها
3,109
پاسخ‌ها
100
بازدیدها
2,038
پاسخ‌ها
107
بازدیدها
2,328
پاسخ‌ها
99
بازدیدها
1,862

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا