مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[(فاطمه1381)]

چونان به ابری پر خشم او رفت به سوی بالین
سر را به بالینش او بگذاشت با چشم خونین
وحید

شد از آن باران یکی برقی پدید
زد شراری در دل مرد وحید

آذرخش

 

[_MAEDEH_]

شد از آن باران یکی برقی پدید
زد شراری در دل مرد وحید

آذرخش

ابری رسید و ما دیده فرو بستیم

ظلمت شکافت زهره را دیدیم

و به ستیغ برآمدیم

آذرخشی فرود آمد و ما را در نیایش فرو دید

وهم

 

[(فاطمه1381)]

ابری رسید و ما دیده فرو بستیم

ظلمت شکافت زهره را دیدیم

و به ستیغ برآمدیم

آذرخشی فرود آمد و ما را در نیایش فرو دید

وهم

بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی
در وهم می‌نگنجد کاندر تصور عقل
آید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی

درمان درد

 

[•серо•]

بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی
در وهم می‌نگنجد کاندر تصور عقل
آید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی

درمان درد

دردی دارم که بی درمان نیست
درمان دردم فقط آغوش تو است

آغوش

 

[ABCDEFGH]

دردی دارم که بی درمان نیست
درمان دردم فقط آغوش تو است

آغوش
به جز آغوش تو هرگز، برایم نوش دارو نیست
نهنگی خسته می فهمد، نوازش های ساحل را...!
#رسول_مختاری_پور ​

نفر بعدی:
ماه/ مهتاب

 

[(فاطمه1381)]

آغوش
به جز آغوش تو هرگز، برایم نوش دارو نیست
نهنگی خسته می فهمد، نوازش های ساحل را...!
#رسول_مختاری_پور ​

نفر بعدی:
ماه/ مهتاب

دیشب، با خیال روی تو،
شعری از مهتاب سرودم
شعری از ستاره باران هوای تو سرودم
از نگاهت، از صدایت،
از تو و چشم سیاهت،
شعری با صدای غمبارت سرودم

بارالها

 

[ملکه جهنمی❄]

دیشب، با خیال روی تو،
شعری از مهتاب سرودم
شعری از ستاره باران هوای تو سرودم
از نگاهت، از صدایت،
از تو و چشم سیاهت،
شعری با صدای غمبارت سرودم

بارالها

بارالها مرگ نازک کن و زندی سیره دل
خودت خو بینی ساعتی صد با رهی ایمیره دل
باده

 

[(فاطمه1381)]

بارالها مرگ نازک کن و زندی سیره دل
خودت خو بینی ساعتی صد با رهی ایمیره دل
باده

صبح است ساقیا قدحی پرشـراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
.....
چشمه

 

[Alie.Z]

صبح است ساقیا قدحی پرشـراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
.....
چشمه

راست بگو نهان مکن پشت به عاشقان مکن
چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو
در طلبم خیال تو دوش میان انجمن
می‌نشناخت بنده را می‌نگریست رو به رو
«مولانا»

تُنگ

 

[(فاطمه1381)]

راست بگو نهان مکن پشت به عاشقان مکن
چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو
در طلبم خیال تو دوش میان انجمن
می‌نشناخت بنده را می‌نگریست رو به رو
«مولانا»

تُنگ

ماهی قرمز من تنگ بلور جای تو نیست
دل به دریا زدن مقصد توست خانه شیشه ای ات دریا نیست
....
مَلِک