مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[m.sina]

لحظه ى وصل به یك چشم زدن مى گذرد
این فراق است كه هر ثانیه اش یك سال است

رونق

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

بلبل

 

[soheil.shakeri]

لب رودی سی و سه پل بچیند
دوباره یک سبد بلبل بچیند
به عقد "فایز" امشب در میایی؟
"پری" رفته به صحرا گل بچیند

کوزه

 

[paaa]

ل**ب رودی سی و سه پل بچیند
دوباره یک سبد بلبل بچیند
به عقد "فایز" امشب در میایی؟
"پری" رفته به صحرا گل بچیند

کوزه

در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

دوست

 

[soheil.shakeri]

در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

دوست

دوست دارم که تو را دوست بدارم، به تو چه
بی تو هر ثانیه ای را بشمارم، به تو چه
عشق من میکشد این گونه پلنگت باشم
دل به مهتاب تو هر شب بسپارم، به تو چه

بالش

 

[paaa]

دوست دارم که تو را دوست بدارم، به تو چه
بی تو هر ثانیه ای را بشمارم، به تو چه
عشق من میکشد این گونه پلنگت باشم
دل به مهتاب تو هر شب بسپارم، به تو چه

بالش

آنکه آسوده به خواب است به بازوی رقیب
بالش نم زده از گریه چه میداند چیست

چشم

 

[soheil.shakeri]

آنکه آسوده به خواب است به بازوی رقیب
بالش نم زده از گریه چه میداند چیست

چشم

خراب و م**س.ت و پاتیل شرابند
به دور از چشم های آفتابند
شکار من دو خرگوش سفیدی
که روی سینه ی برف تو خوابند

پیاله

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[paaa]

خراب و م**س.ت و پاتیل شرابند
به دور از چشم های آفتابند
شکار من دو خرگوش سفیدی
که روی سینه ی برف تو خوابند

پیاله

پر کن پیاله را که این آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمیبرد

محصلان

 

[M.Fakher]

پر کن پیاله را که این آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمیبرد

محصلان

گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم

(کلمات سخت نگید )


مراد

 

[paaa]

گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم

(کلمات سخت نگید )


مراد

البته محصل بود نه محصلان
ولی از اونجایی که فقط دو تا شعر با محصلان داریم همون محصل خوبه
دیگه ماجرا نشه

اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

باران

 

[soheil.shakeri]

البته محصل بود نه محصلان
ولی از اونجایی که فقط دو تا شعر با محصلان داریم همون محصل خوبه
دیگه ماجرا نشه

اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

باران

تو را باران صدا کردم؛ چرا که وقت باریدن
نگاه‌ تشنه‌ام‌ را از فراموشی در آوردی!

تشنه