مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[m.sina]

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

پایان لطفا

مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمی‌رسد به نهایت

صبر لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه شب می‌ترسم
بی دلیل از همه تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند

من صبورم اما
آه، این بغض گران
 صبر چه می‌داند چیست

شب لطفا

 

[m.sina]

من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه شب می‌ترسم
بی دلیل از همه تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند

من صبورم اما
آه، این بغض گران
 صبر چه می‌داند چیست

شب لطفا

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

گل لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

گل لطفا

نیینى باغبان چون گل بکارد

چه مایه غم خورد تا گل بر آرد

به روز و شب بود بى صبر و بى خواب

گهى پیراید او را گه دهد آب

گهى از بهر او خوابش رمیده

گهى خارش به دست اندر خلیده

به امید آن همه تیمار بیند

که تا روزى برو گل بار بیند

شکست لطفا

 

[m.sina]

نیینى باغبان چون گل بکارد

چه مایه غم خورد تا گل بر آرد

به روز و شب بود بى صبر و بى خواب

گهى پیراید او را گه دهد آب

گهى از بهر او خوابش رمیده

گهى خارش به دست اندر خلیده

به امید آن همه تیمار بیند

که تا روزى برو گل بار بیند

شکست لطفا

پیری آخر شکست من خواهد داد
نان داغ دل و جامه کفن خواهد داد
ایمن نیم از هجوم موهای سپید
این پنبه مرا به سوختن خواهد داد


ارزو لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

پیری آخر شکست من خواهد داد
نان داغ دل و جامه کفن خواهد داد
ایمن نیم از هجوم موهای سپید
این پنبه مرا به سوختن خواهد داد


ارزو لطفا

از آن زمان که  آرزو ، چو نقشی از سراب شد

تمام جستجوی دل ، سوال بی جواب شد

دنیا لطفا

 

[m.sina]

از آن زمان که  آرزو ، چو نقشی از سراب شد

تمام جستجوی دل ، سوال بی جواب شد

دنیا لطفا

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ

سفر لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن

مهر حریف و یار دگر می‌کنی مکن

تو در جهان غریبی غربت چه می‌کنی

قصد کدام خسته جگر می‌کنی مکن

از ما مدزد خویش به بیگانگان مرو

دزدیده سوی غیر نظر می‌کنی مکن...

غربت لطفا

 

[m.sina]

بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن

مهر حریف و یار دگر می‌کنی مکن

تو در جهان غریبی غربت چه می‌کنی

قصد کدام خسته جگر می‌کنی مکن

از ما مدزد خویش به بیگانگان مرو

دزدیده سوی غیر نظر می‌کنی مکن...

غربت لطفا

ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند مگر می‌شود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داد

هجرت لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند مگر می‌شود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داد

هجرت لطفا

جنگ مؤمن چیست؟  هجرت سوی دوست

ترک عالم، اختیار کوی دوست
ـــــــــ

غرور لطفا