مشاعره مشاعره با اشعار عليرضا آذر

[Akay]

.
من بد آورده ی دنیای پر از بیم و امید
نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید..

درماندگی یعنی تو اینجایی / من هم همین جایم ولی دورم
تو اختیارِ زندگی داری / من زندگی را سخت مجبورم​

 

[m.sina]

درماندگی یعنی تو اینجایی / من هم همین جایم ولی دورم
تو اختیارِ زندگی داری / من زندگی را سخت مجبورم​

می سوزم و می میرم و جان می گیرم.
با این همه هر بار زبان می گیرم
در خانه ی من پنجره ها می میرند.
بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند

 

[بَهآرنارنج]

می سوزم و می میرم و جان می گیرم.
با این همه هر بار زبان می گیرم
در خانه ی من پنجره ها می میرند.
بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
تا اخم کنی دست به خنجر بزند
پلکی بزنی به سیم آخر یزند

 

[m.sina]

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
تا اخم کنی دست به خنجر بزند
پلکی بزنی به سیم آخر یزند

دست تو دست من بذار کوهُ از جا بکنیم

پا به پای من بیا به سیم آخر بزنیم

اگه جاده ها بگن ما به هم نمی رسیم

پا به پای من بیا ما به خونه می رسیم

 

[بَهآرنارنج]

دست تو دست من بذار کوهُ از جا بکنیم

پا به پای من بیا به سیم آخر بزنیم

اگه جاده ها بگن ما به هم نمی رسیم

پا به پای من بیا ما به خونه می رسیم

مجنونم و خون در دهنم می رقصد
دستان جنون در دهنم می رقصد

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی
بگذاری ام و باز فراموش کنی

 

[m.sina]

مجنونم و خون در دهنم می رقصد
دستان جنون در دهنم می رقصد

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی
بگذاری ام و باز فراموش کنی

یه کاری کن که بعد از تو
نتونم با کسی باشم
یه جوری گم بشم تو عشق
نتونم باز پیدا شم

 

[بَهآرنارنج]

یه کاری کن که بعد از تو
نتونم با کسی باشم
یه جوری گم بشم تو عشق
نتونم باز پیدا شم

من را بگذار عشق زمین گیر کند.
این زخم سراسیمه مرا پیر کند

این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید.
مردم خبری نیست،رهایم بکنید

 

[m.sina]

من را بگذار عشق زمین گیر کند.
این زخم سراسیمه مرا پیر کند

این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید.
مردم خبری نیست،رهایم بکنید

در وادی من چشم چرانی کردند.
در صحن حرم تکه پرانی کردند
در خانه ی من عشق خدایی می کرد
بانوی هنر، هنرنمایی می کرد

 

[بَهآرنارنج]

در وادی من چشم چرانی کردند.
در صحن حرم تکه پرانی کردند
در خانه ی من عشق خدایی می کرد
بانوی هنر، هنرنمایی می کرد

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست

 

[m.sina]

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست

توی تنهایی خودم بودم
یک نفر آمد و سلامی کرد

توی این شهر خالی از مردم
یک نفر داشت کودتا می کرد