مشاعره مشاعره با اشعار فردوسی

Samira-M · 19/12/21

Nazanin_N گفت
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود

دلم سیر شد زین سرای سپنج
خدایا مرا زود برهان ز رنج

Nazanin_N · 19/12/21

Samira-M گفت
دلم سیر شد زین سرای سپنج
خدایا مرا زود برهان ز رنج

جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ی ما همه غفلت است

Samira-M · 19/12/21

Nazanin_N گفت
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ی ما همه غفلت است

تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی بجز آفرین

-PANAHツ · 19/12/21

Samira-M گفت
تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی بجز آفرین

ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس

Samira-M · 19/12/21

-PANAHツ گفت
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس

سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بی گمان

خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود

m.sina · 20/12/21

Samira-M گفت
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بی گمان

خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود

دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود

چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد

Samira-M · 20/12/21

m.sina گفت
دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود

چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد

دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست

نباشد جز از بی پدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش

-PANAHツ · 21/12/21

Samira-M گفت
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست

نباشد جز از بی پدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش

شکبیائی از ما نشاید ستد
نه کس را ز دانش رسد نیز بد

m.sina · 25/12/21

-PANAHツ گفت
شکبیائی از ما نشاید ستد
نه کس را ز دانش رسد نیز بد

دگرگونه آرایشی کرد ماه
بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ

Samira-M · 6/6/22

m.sina گفت
دگرگونه آرایشی کرد ماه
بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ

گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبه نو