مشاعره مشاعره با اشعار شهریار

  • نویسنده موضوع ronak.a
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 148
  • بازدیدها 5,492
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
921
پسندها
15,397
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #71
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار من

از چشم خود سیاه دلی وام میکنی
خواهی مگر گرو بری از روزگار من
نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
به سراغ غزل و زمرمه یار آمده باشد
از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #72
نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
به سراغ غزل و زمرمه یار آمده باشد
از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
باز با این دل آزرده کنار آمده باشد


دستی که گاه خنده بآن خال می‌بری
ای شوخ سنگدل دلم از حال می‌بری

هرکس به نرد حسن تو زد باخت پس بگو
دست از حریف خویش بدان خال می‌بری
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

فاطمه آماده

نویسنده ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
3,270
پسندها
8,266
امتیازها
36,273
مدال‌ها
28
سطح
19
 
  • مدیر
  • #73
دستی که گاه خنده بآن خال می‌بری
ای شوخ سنگدل دلم از حال می‌بری

هرکس به نرد حسن تو زد باخت پس بگو
دست از حریف خویش بدان خال می‌بری
یادگاران بود واز یاران دیرین یادها
یادها چون درگذشت و یادگاران را چه شد
 
امضا : فاطمه آماده

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #74
یادگاران بود واز یاران دیرین یادها
یادها چون درگذشت و یادگاران را چه شد
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
 
امضا : m.sina

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
921
پسندها
15,397
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #75
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی
فردا به خاک سوختگان می کشانمت
تو ترک آبخورد محبت نمی کنی
اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #76
ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی
فردا به خاک سوختگان می کشانمت
تو ترک آبخورد محبت نمی کنی
اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت
تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من

خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل
آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
921
پسندها
15,397
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #77
تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من

خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل
آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن
چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش
نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #78
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن
چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش
نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل
اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل

گریان فرشته ایست که در سینه های تنگ
از اشک چشم نشو و نما می دهد به دل
 
امضا : m.sina

فاطمه مقدم

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/3/22
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,152
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
سطح
10
 
  • #79
از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل
اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل

گریان فرشته ایست که در سینه های تنگ
از اشک چشم نشو و نما می دهد به دل
لـب دوخـت هـر کـرا که بدو راز گفت دهر
تــا بــاز نـشـنـود ز کـس ایـن راز گـفـتـه را
 

سیده فاطمه

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
18/9/21
ارسالی‌ها
12
پسندها
142
امتیازها
483
مدال‌ها
2
سطح
2
 
  • محروم
  • #80
لـب دوخـت هـر کـرا که بدو راز گفت دهر
تــا بــاز نـشـنـود ز کـس ایـن راز گـفـتـه را
ای شب هجران که یک‌دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا...
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا