مشاعره مشاعره با اشعار رهی معیری

  • نویسنده موضوع فاطمه مقدم
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 64
  • بازدیدها 3,097
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,234
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #31
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم

گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار

پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
مستان خرابات ز خود بی خبرند
جمعند و ز بوی گل پراکنده ترند
ای زاهد خودپرست باما منشین
مستان دگرند و خودپرستان دگرند
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,688
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #32
دریاب که ایام گل و صبح جوانی

چون برق کند جلوه و چون باد گریزد

شادی کن اگر طالب آسایش خویشی

کآسودگی از خاطر ناشاد گریزد
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.donya

m.donya

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
7/6/23
ارسالی‌ها
104
پسندها
217
امتیازها
1,168
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #33
دریاب که ایام گل و صبح جوانی

چون برق کند جلوه و چون باد گریزد

شادی کن اگر طالب آسایش خویشی

کآسودگی از خاطر ناشاد گریزد
دردا که بهار عیش ما آخر شد
دوران گل از باد فنا آخر شد
شب طی شد و رفت صبحی از محفل ما
افسانه افسانه سرا آخر شد
 

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,688
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #34
دردا که بهار عیش ما آخر شد
دوران گل از باد فنا آخر شد
شب طی شد و رفت صبحی از محفل ما
افسانه افسانه سرا آخر شد
دردا که بهار عیش ما آخر شد

دوران گل از باد فنا آخر شد

شب طی شد و رفت صبحی از محفل ما

افسانه افسانه سرا آخر شد
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.donya

m.donya

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
7/6/23
ارسالی‌ها
104
پسندها
217
امتیازها
1,168
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #35
دردا که بهار عیش ما آخر شد

دوران گل از باد فنا آخر شد

شب طی شد و رفت صبحی از محفل ما

افسانه افسانه سرا آخر شد
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
 

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,688
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #36
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم

گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار

پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,234
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #37
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم

گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار

پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
 
امضا : m.sina

m.donya

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
7/6/23
ارسالی‌ها
104
پسندها
217
امتیازها
1,168
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #38
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
لب فرو بسته ام از ناله و فریاد، ولی
دل ماتمزده، در سینه من نوحه گر است
 

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,688
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #39
تو ای آتشین زهره کز تابناکی
فروزان کنی بزم چرخ کهن را

برون افکنی از پی دل‌فریبی
از آن نیلگون جامه، سیمینه‌تن را
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.donya

m.donya

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
7/6/23
ارسالی‌ها
104
پسندها
217
امتیازها
1,168
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #40
تو ای آتشین زهره کز تابناکی
فروزان کنی بزم چرخ کهن را

برون افکنی از پی دل‌فریبی
از آن نیلگون جامه، سیمینه‌تن را
آن را که جفا جوست، نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست، نمی باید خواست
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا