یک روزهایی در زندگی آدم می رسد که فقط به دنبال دستاویزی می گردی تا به آن چنگ بزنی،چنگ بزنی و از منجلاب تنهایی نجات یابیاما آن دستاویز هیچ گاه نیست همیشه رفته است و تو نمی دانی باید چه کنی؟
غرق می شوی و غرق می شوی اما در این منجلاب دست و پا می زنی آخر هنوز امید به بازگشتش داری اما وقتی کاخ رویاهایت را نابود می کند تو هم دیگر دست و پا نمی زنی و می میری مرگت هم هیچ تاثیری در زندگی او نخواهد گذاشت هیچ تاثیری....