- ارسالیها
- 993
- پسندها
- 5,067
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 17
- نویسنده موضوع
- #21
- خب نگفتی آقای خوشتیپ که پر از اعتماد به نفسی چرا خودت اومدی؟
مسیح: راستش اومدم ببینم اوضاعت چطوره؟
یعنی برای من اومده بود؟ برای من؟
- من خوبم بچهها هم دخترای خوبی هستن فقط خیلی حرف میزنن.
مسیح کمی خندید و ما به دفتر مدیر رسیدیم. رفت داخل و یکسری بروشورها برام آورد و داد دستم. فکر میکردم الکی میگه.
- فکر کردم الکی میگی که بروشور داری؟
مسیح: اون موقع، هم من و هم خودت ضایع میشدیم.
بروشورها رو از مسیح گرفتم و به سمت کلاس رفتم.
دادم دست یکی از بچهها تا پخش کنه.
اونم شروع کرد به پخش کردن.
وقتی کارش تموم شد، زنگ به صدا دراومد.
خدا بگم چیکارت نکنه آقا مسیح که کلی حرف زدی نشد بچههام کارشون کامل بشه.
داشتم با خودم حرف میزدم البته توی ذهنم که یکی از بچهها اومد و بهم...
مسیح: راستش اومدم ببینم اوضاعت چطوره؟
یعنی برای من اومده بود؟ برای من؟
- من خوبم بچهها هم دخترای خوبی هستن فقط خیلی حرف میزنن.
مسیح کمی خندید و ما به دفتر مدیر رسیدیم. رفت داخل و یکسری بروشورها برام آورد و داد دستم. فکر میکردم الکی میگه.
- فکر کردم الکی میگی که بروشور داری؟
مسیح: اون موقع، هم من و هم خودت ضایع میشدیم.
بروشورها رو از مسیح گرفتم و به سمت کلاس رفتم.
دادم دست یکی از بچهها تا پخش کنه.
اونم شروع کرد به پخش کردن.
وقتی کارش تموم شد، زنگ به صدا دراومد.
خدا بگم چیکارت نکنه آقا مسیح که کلی حرف زدی نشد بچههام کارشون کامل بشه.
داشتم با خودم حرف میزدم البته توی ذهنم که یکی از بچهها اومد و بهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش