مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[Rªmin]

تو شاهی و گر اژدها پیکری
بباید بدین داستان داوری

که گر هفت کشور به شاهی تراست
چرا رنج و سختی همه بهر ماست

ترک چشم تو بیاراست صف مژگان را
تیره بخت آن که بدین صف نسپارد جان را

 

[Amin]

ترک چشم تو بیاراست صف مژگان را
تیره بخت آن که بدین صف نسپارد جان را

ازان چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای

 

[ErfanWrite]

ازان چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

 

[Rªmin]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

سلام من برسان ای صبا به يار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز...

 

[ErfanWrite]

سلام من برسان ای صبا به يار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز...

زندگي هنگامه ي فريادهاست
سرگذشت درگذشت يادهاست

 

[Amin]

زندگي هنگامه ي فريادهاست
سرگذشت درگذشت يادهاست

ترا دشمن آمد به گه برنشست
یکی گرزهٔ گاوپیکر به دست

همه بند و نیرنگت از رنگ برد
دلارام بگرفت و گاهت سپرد

 

[ErfanWrite]

دانه اي را كه دل موري از آن شاد شود
خوشي اش روز جزا تاج سليمان باشد

 

[ساپورا]

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز ببینم دیدار آشنا را

 

[Amin]

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز ببینم دیدار آشنا را

از ایران یکی کهترم چون شمن
پیام آوریده به شاه یمن

 

[ساپورا]

نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است