F FakhTeh مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 3,957 پسندها 41,809 امتیازها 71,671 مدالها 36 10/8/23 #21 m.sina گفت این بس که تماشایی بستان تو باشم مرغ سر دیوار گلستان تو باشم کافیست همین بهرهام از مائدهٔ وصل کز دور مگس ران سر خوان تو باشم کلیک کنید تا باز شود... مرا زین گفتگوی عشق بنیاد که دارد نسبت از شیرین و فرهاد غرض عشق است و شرح نسبت عشق بیان رنج عشق و محنت عشق امضا : FakhTeh
m.sina گفت این بس که تماشایی بستان تو باشم مرغ سر دیوار گلستان تو باشم کافیست همین بهرهام از مائدهٔ وصل کز دور مگس ران سر خوان تو باشم کلیک کنید تا باز شود... مرا زین گفتگوی عشق بنیاد که دارد نسبت از شیرین و فرهاد غرض عشق است و شرح نسبت عشق بیان رنج عشق و محنت عشق
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 11/8/23 #22 FakhTeh گفت مرا زین گفتگوی عشق بنیاد که دارد نسبت از شیرین و فرهاد غرض عشق است و شرح نسبت عشق بیان رنج عشق و محنت عشق کلیک کنید تا باز شود... قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست مرد صاحب درد، درد مرد، میداند که چیست هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما حال تنها گرد، تنها گرد، میداند که چیست امضا : m.sina
FakhTeh گفت مرا زین گفتگوی عشق بنیاد که دارد نسبت از شیرین و فرهاد غرض عشق است و شرح نسبت عشق بیان رنج عشق و محنت عشق کلیک کنید تا باز شود... قدر اهل درد صاحب درد میداند که چیست مرد صاحب درد، درد مرد، میداند که چیست هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما حال تنها گرد، تنها گرد، میداند که چیست
bahareh.s پرسنل مدیریت مدیر تالار ترجمه سطح 30 ارسالیها 1,633 پسندها 20,861 امتیازها 43,073 مدالها 29 11/8/23 مدیر #23 تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ امضا : bahareh.s
تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 11/8/23 #24 bahareh.s گفت تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ کلیک کنید تا باز شود... آنچه کردی آنچه گفتی غایت مطلوب بود هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود امضا : m.sina
bahareh.s گفت تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ کلیک کنید تا باز شود... آنچه کردی آنچه گفتی غایت مطلوب بود هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود
F FakhTeh مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 3,957 پسندها 41,809 امتیازها 71,671 مدالها 36 15/8/23 #25 m.sina گفت آنچه کردی آنچه گفتی غایت مطلوب بود هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود کلیک کنید تا باز شود... درون خیمه سوداگران نیست ز جنس خوردنی جز کرس در کار به تیر خیمه دایم چشمشان باز که هست از نان کماج آن نمودار بود بر بار دایم دیگشان لیک بر آن باری که باشد بر شتر بار امضا : FakhTeh
m.sina گفت آنچه کردی آنچه گفتی غایت مطلوب بود هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود کلیک کنید تا باز شود... درون خیمه سوداگران نیست ز جنس خوردنی جز کرس در کار به تیر خیمه دایم چشمشان باز که هست از نان کماج آن نمودار بود بر بار دایم دیگشان لیک بر آن باری که باشد بر شتر بار
D Deleted کاربر فعال سطح 37 ارسالیها 1,488 پسندها 26,290 امتیازها 61,573 مدالها 56 20/8/23 #26 FakhTeh گفت درون خیمه سوداگران نیست ز جنس خوردنی جز کرس در کار به تیر خیمه دایم چشمشان باز که هست از نان کماج آن نمودار بود بر بار دایم دیگشان لیک بر آن باری که باشد بر شتر بار کلیک کنید تا باز شود... روی در روی و نگه در نگه و چشم به چشم حرف ما با تو چه محتاج زبان است امروز؟!
FakhTeh گفت درون خیمه سوداگران نیست ز جنس خوردنی جز کرس در کار به تیر خیمه دایم چشمشان باز که هست از نان کماج آن نمودار بود بر بار دایم دیگشان لیک بر آن باری که باشد بر شتر بار کلیک کنید تا باز شود... روی در روی و نگه در نگه و چشم به چشم حرف ما با تو چه محتاج زبان است امروز؟!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 21/8/23 #27 Ayan گفت روی در روی و نگه در نگه و چشم به چشم حرف ما با تو چه محتاج زبان است امروز؟! کلیک کنید تا باز شود... زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود درماندهام و چاره این باب ندارم آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم امضا : m.sina
Ayan گفت روی در روی و نگه در نگه و چشم به چشم حرف ما با تو چه محتاج زبان است امروز؟! کلیک کنید تا باز شود... زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود درماندهام و چاره این باب ندارم آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,963 پسندها 4,708 امتیازها 28,973 مدالها 17 26/8/23 #28 m.sina گفت زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود درماندهام و چاره این باب ندارم آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم کلیک کنید تا باز شود... مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه درد بریدیم بس است قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است امضا : فلورا.
m.sina گفت زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود درماندهام و چاره این باب ندارم آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم کلیک کنید تا باز شود... مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه درد بریدیم بس است قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است
ملکه جهنمی❄ گوینده انجمن سطح 25 ارسالیها 2,866 پسندها 16,613 امتیازها 44,373 مدالها 20 1/9/23 #29 فلورا. گفت مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه درد بریدیم بس است قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است کلیک کنید تا باز شود... تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود وین محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است این، برود چون نرود امضا : ملکه جهنمی❄
فلورا. گفت مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه درد بریدیم بس است قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است کلیک کنید تا باز شود... تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود وین محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است این، برود چون نرود
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/9/23 #30 ملکه جهنمی❄ گفت تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود وین محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است این، برود چون نرود کلیک کنید تا باز شود... دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم امضا : m.sina
ملکه جهنمی❄ گفت تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود وین محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است این، برود چون نرود کلیک کنید تا باز شود... دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم