- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
دو سه دیوان غزل و شعر سرودیم ولیای دل بی درد چندین در را صاحب مشو
لاله داغ خویش را بر سینه قسمت میکند
درد بالاتر از این نیست که معشوقی نیست
دو سه دیوان غزل و شعر سرودیم ولیای دل بی درد چندین در را صاحب مشو
لاله داغ خویش را بر سینه قسمت میکند
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من هستدو سه دیوان غزل و شعر سرودیم ولی
درد بالاتر از این نیست که معشوقی نیست
تو را جویمدو سه دیوان غزل و شعر سرودیم ولی
درد بالاتر از این نیست که معشوقی نیست
تا نقش خیال دوست با ماستگرچه مجنونم و صحرای جنون جای من هست
لیک دیوانه تر از من دل شیدای من هست
ای که نزدیکتر ز جانی وپنهان ز نگهتا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد ولله
که میانِ خانه صحراست
سنایی
با ت باید میگفتی رفیق♡ای که نزدیکتر ز جانی وپنهان ز نگه
هجرِ تو خوش ترم آید ز وصال دیگران
ما ز یاران چشم یاری داشتیمگفتی ز سرت فکر مرا بیرون کن
جانا!سرم از فکر تو خالیست دلم را چه کنم
ای آنکه گشاینده ی هر بند توییما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما می پنداشتیم
یکی را به سر برنهد تاج بختای آنکه گشاینده ی هر بند تویی
بیرون ز عبارتِ چه و چند،تویی
این دولت من،بس!که منم بنده ی تو
این عزت من،بس!که خداوند تویی