متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

  • نویسنده موضوع narcissus
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7,138
  • بازدیدها 114,358
  • برچسب‌ها
    مشاعره
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,111
نشستم روی ساحل، حال دریا را نمیدانم!

من این پایینم و قانون بالا را نمیدانم !

چرا اینقدر مردم از حقایق رویگردانند؟!

دلیل این همه انکار و‌حاشا را نمیدانم!
من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن
که می‌گویند بشکن عهد و بی‌شرمیست بشکستن

حدیث دوستان در است و نتوانم شکستن در
ولیکن عهد بتوانم که بازش می‌توان بستن
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,534
پسندها
20,124
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #7,112
من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن
که می‌گویند بشکن عهد و بی‌شرمیست بشکستن

حدیث دوستان در است و نتوانم شکستن در
ولیکن عهد بتوانم که بازش می‌توان بستن
ندا رسید به جان‌ها که چند می‌پایید
به سوی خانه اصلی خویش بازآیید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,113
ندا رسید به جان‌ها که چند می‌پایید
به سوی خانه اصلی خویش بازآیید
در جهان بینی ما عقل ندارد جائی
گر تو هم عاشقی و م**س.ت بدان از مائی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

Tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,216
پسندها
3,869
امتیازها
20,173
مدال‌ها
15
سن
22
  • مدیر
  • #7,114
در جهان بینی ما عقل ندارد جائی
گر تو هم عاشقی و م**س.ت بدان از مائی
يك نفر آمد ، صدايم ، كرد و رفت
در قفس بودم ، رهايم ، كرد و رفت
يك نفر آمد كه با چشمان خود
سوز و فرياد عذايم كرد و رفت
بي دليل از قلب من رنجيده بود
او مرا از خود، جدايم كرد و رفت
يك نفر آمد كه با سجاده اش
تا سحر تنها ، دعايم، كرد و رفت.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,115
يك نفر آمد ، صدايم ، كرد و رفت
در قفس بودم ، رهايم ، كرد و رفت
يك نفر آمد كه با چشمان خود
سوز و فرياد عذايم كرد و رفت
بي دليل از قلب من رنجيده بود
او مرا از خود، جدايم كرد و رفت
يك نفر آمد كه با سجاده اش
تا سحر تنها ، دعايم، كرد و رفت.
تا درد بود دوا نمی داند عشق
اسودگی از بلا نمی داند عشق

چون شعله به هر جا که رسد می سوزد
بیگانه و اشنا نمیداند عشق
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Tavan

Tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,216
پسندها
3,869
امتیازها
20,173
مدال‌ها
15
سن
22
  • مدیر
  • #7,116
تا درد بود دوا نمی داند عشق
اسودگی از بلا نمی داند عشق

چون شعله به هر جا که رسد می سوزد
بیگانه و اشنا نمیداند عشق
قلب هر خاکی که بشکافد، نشانش عاشقی ست

هر گلی که غنچه زد، نامش شقایق می شود

با صداقت، آسمان سهمی برابر می دهد

با عدالت، خاک تقسیم خلایق می شود

عقل هم با عشق، یک جوری توافق می کند

عشق هم با عقل، یک نوعی موافق می شود

عقل اگر گاهی هوادار جنون شد، عیب نیست

گاه گاهی عشق هم، هم رنگ منطق می شود!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,117
قلب هر خاکی که بشکافد، نشانش عاشقی ست

هر گلی که غنچه زد، نامش شقایق می شود

با صداقت، آسمان سهمی برابر می دهد

با عدالت، خاک تقسیم خلایق می شود

عقل هم با عشق، یک جوری توافق می کند

عشق هم با عقل، یک نوعی موافق می شود

عقل اگر گاهی هوادار جنون شد، عیب نیست

گاه گاهی عشق هم، هم رنگ منطق می شود!
در این میخانه در هر دور جامی نا تمام از ماست
غمی شیرین و کامی تلخ و اندوهی مدام از ماست

صدایت میزنیم از دور و مشتاقیم پاسخ را
گر امشب هم به ما دشنام میگویی سلام از ماست
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Tavan

Tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,216
پسندها
3,869
امتیازها
20,173
مدال‌ها
15
سن
22
  • مدیر
  • #7,118
در این میخانه در هر دور جامی نا تمام از ماست
غمی شیرین و کامی تلخ و اندوهی مدام از ماست

صدایت میزنیم از دور و مشتاقیم پاسخ را
گر امشب هم به ما دشنام میگویی سلام از ماست
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,163
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7,119
تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
ما دوش به میخانه ی عشاق برفتیم
دیدیم که مستی همه را کیش و مرام است

گفتیم به پیمانه چه دارید که مستید
گفتند شر اب است که از یار به کام است
 
آخرین ویرایش
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Tavan

Tavan

پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,216
پسندها
3,869
امتیازها
20,173
مدال‌ها
15
سن
22
  • مدیر
  • #7,120
ما دوش به میخانه ی عشاق برفتیم
دیدیم که مستی همه را کیش و مرام است

گفتیم به پیمانه چه دارید که مستید
گفتند ش*ر..اب است که از یار به کام است
ترسم از این بود که یک روز خار در چشمانت رود
خار که هیچ تو رفته‌ای و حال تنها مانده‌ام
گفته بودی دنیا را برایت آتش می‌کشم
خود مرا آتش زدی و در میانش مانده‌ام
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا