مشاعره مشاعره با اشعار سعدی

[(فاطمه1381)]

ما حاصل عمری به دمی بفروشیم
صد خرمن شادی به غمی بفروشیم
در یک دم اگر هزار جان دست دهد
در حال به خاک قدمی بفروشیم

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

 

[Amir Mohammad]

ما را همه شب نمی‌برد خواب
ای خفته روزگار دریاب

 

[m.sina]

ما را همه شب نمی‌برد خواب
ای خفته روزگار دریاب

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو ش*ر..اب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Amir Mohammad]

نگارخانه چینی که وصف می‌گویند
نه ممکن است که مثل نگار ما باشد

 

[m.sina]

نگارخانه چینی که وصف می‌گویند
نه ممکن است که مثل نگار ما باشد

دیدار تو حل مشکلات است
صبر ازتوخلاف ممکنات است
عهد تو وتوبه ی من از عشق
می بینم وهر دو بی ثباتست

 

[Shiva.Panah]

دیدار تو حل مشکلات است
صبر ازتوخلاف ممکنات است
عهد تو وتوبه ی من از عشق
می بینم وهر دو بی ثباتست

تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها

 

[m.sina]

تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها

امشب که حضور یار جان افروزست
بختم به خلاف دشمنان پیروزست
گو شمع بمیر و مه فرو شو که مرا
آن شب که تو در کنار باشی روزست

 

[Shiva.Panah]

امشب که حضور یار جان افروزست
بختم به خلاف دشمنان پیروزست
گو شمع بمیر و مه فرو شو که مرا
آن شب که تو در کنار باشی روزست

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

 

[m.sina]

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

ای مایه ی درمان نفسی ننشینی
تا صورت حال دردمندان بینی
گر من به تو فَرهادصفت شیفته‌ام
عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی

 

[Shiva.Panah]

ای مایه ی درمان نفسی ننشینی
تا صورت حال دردمندان بینی
گر من به تو فَرهادصفت شیفته‌ام
عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی

یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را