مشاعره مشاعره با اشعار سعدی

[m.sina]

یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را

این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
همچنان داغ جدایی جگرم می‌سوزد
مگرم دست چو مرهم بنهی بر دل ریش

 

[MOBARAKEH]

این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
همچنان داغ جدایی جگرم می‌سوزد
مگرم دست چو مرهم بنهی بر دل ریش

شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به زوجود​

 

[Shiva.Panah]

شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به زوجود​

دعوی درست نیست گر از دست نازنین
چون شربت شکر نخوری زهر ناب را

 

[m.sina]

دعوی درست نیست گر از دست نازنین
چون شربت شکر نخوری زهر ناب را

از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

 

[*AshA*]

از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

ما را همه شب نمی‌برد خواب
ای خفته روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه می‌رود آب

 

[m.sina]

ما را همه شب نمی‌برد خواب
ای خفته روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه می‌رود آب

بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت
که در عالم نمیداند کسی احوال فردا را

 

[SAN.SNI]

بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت
که در عالم نمیداند کسی احوال فردا را

از هر چه می‌ رود سخن دوست خوش ترست
پیغام آشنا نفس روح پرورست

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست

 

[jαɴα]

از هر چه می‌ رود سخن دوست خوش ترست
پیغام آشنا نفس روح پرورست

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست

تورا این همه بلبل نوای عشق زند

چه اتفات بود بر صدای منکر زاغ​

 

[m.sina]

تورا این همه بلبل نوای عشق زند

چه اتفات بود بر صدای منکر زاغ​

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید

کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم

اینم از عهد ازی حاصل فرجام افتاد

 

[بهآر :)]

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید

کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم

اینم از عهد ازی حاصل فرجام افتاد

در آن ساعت كه خواهن اين و آن مُرد
نخواهند از جهان بيش از كفن برد