مشاعره مشاعره با اشعار فاضل نظری

[m.sina]

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازی‌ست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن‌ها که خدا با من تنها دارد

در قنوتم ز خدا عقل طلب می‌کردم
عشق اما خبر از گوشه محراب گرفت

نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می‌ ناب گرفت

 

[M.Fakher]

در قنوتم ز خدا عقل طلب می‌کردم
عشق اما خبر از گوشه محراب گرفت

نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می‌ ناب گرفت

تفاوت‌های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو در تلخی ش*ر..اب کهنه‌ای من تلخی زهرم

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[بَهآرنارنج]

تفاوت‌های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو در تلخی ش*ر..اب کهنه‌ای من تلخی زهرم

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد

 

[M.Fakher]

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد

دور گردید و به ما جرات مستی نرسید
چه بگوییم به این ساقی ساغر گردان

 

[بَهآرنارنج]

دور گردید و به ما جرات مستی نرسید
چه بگوییم به این ساقی ساغر گردان

نیستی کم! نه از آینه نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه

من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه

 

[M.Fakher]

نیستی کم! نه از آینه نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه

من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره‌ی تازه نیفزاید عشق

 

[بَهآرنارنج]

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره‌ی تازه نیفزاید عشق

قصه‌ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به‌دست آوردن از کشورگشایی بهتر است

تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

 

[M.Fakher]

قصه‌ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به‌دست آوردن از کشورگشایی بهتر است

تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

تمنای رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

 

[بَهآرنارنج]

تمنای رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا می‌رود اما به هدر، نه

دل خون شده وصلم و لب‌های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ‌تر از خون جگر، نه

 

[M.Fakher]

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا می‌رود اما به هدر، نه

دل خون شده وصلم و لب‌های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ‌تر از خون جگر، نه

هر چه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد