مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[Es_shima]

نه نشد؛ دردِ مرا حس نکرد؛ پوچ نشد
از زمین خسته ولی، فکر یک کوچ نشد

 

[sad.dracula]

در حادثه تو فکر خطر بودی
من در خطرم تو حادثه بودی

 

[Es_shima]

یادت نیاورم آن روز های خوب را؟
قایق شکست. جمع نکنم تکه چوب را؟!

 

[sad.dracula]

اتشی بودی در نگاه اول من
تو اب بودی اشتباه کردم من

 

[Es_shima]

نفهمیدی که من بدجور دلگیر و شکستم
همه با انگیزه و خوب! ولی من... آه، خستم

 

[زینب میشی]

من به شهر عشق تو آواره ام

با یاد و خاطر تو بیچاره ام

 

[Es_shima]

مرگ من دست خودم نیست تو رفتی فقط..
زندگی مرگ مغزیست؛ تو جان سختی فقط

 

[زینب میشی]

مرگ من دست خودم نیست تو رفتی فقط..
زندگی مرگ مغزیست؛ تو جان سختی فقط

طالعم نحس نبود اما شد سیاه

با غم غربت درآمیخت شد تباه

 

[Es_shima]

هرگز نبوده وضع ما بهتر از این وضعی که هست
آن کس که می‌شد بشنود گوش هایش را بست.

 

[زینب میشی]

تا که میشد خودم را پر از " تو " کرده ام
بهر اکنونم که نیستی شاید قبلا گفته ام !