مشاعره مشاعره اشعار طنز خودمان

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #221
اهل آفتابگردانم
روده هایم هیچ
معده ام داغون
گاهی هم، کمرم می شکند
از فشار حرف این و اون
مرض غم دارم
افسرده، شوخ
گاهی شیطون...


ادامه هم داره...

نایبم شایدم اینجا کمی هم نادمم
اما در دیوانگی الحق و انصاف نادرم
 
امضا : زینب میشی

فاطمه مقدم

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/3/22
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,178
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
سطح
9
 
  • #222
نایبم شایدم اینجا کمی هم نادمم
اما در دیوانگی الحق و انصاف نادرم
می آمد و دیدم من چون کبک خرامان بود
زلفان پریشانش بر شانه نمایان بود

آمد چو به نزدیکم، هوش از سر من بربود
چون گنده سبیل او تا زیر زنخدان بود
 

matieh

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
29/12/22
ارسالی‌ها
147
پسندها
473
امتیازها
2,933
مدال‌ها
9
سن
19
سطح
5
 
  • #223
دِهی دارم که گرد دشت، هزاران آسیاب دارد
بهار عارضش بویی، به طعم چای و نان دارد
اگر امشب به لطفت، میهمانی سر نزد یا رب
تا صبح شکر گویم چونکه نان را دوست میدارم :hanghead:
 
امضا : matieh

Hami5

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
31/10/18
ارسالی‌ها
12
پسندها
63
امتیازها
503
سطح
0
 
  • #224
دِهی دارم که گرد دشت، هزاران آسیاب دارد
بهار عارضش بویی، به طعم چای و نان دارد
اگر امشب به لطفت، میهمانی سر نزد یا رب
تا صبح شکر گویم چونکه نان را دوست میدارم :hanghead:
میهمانی گر بدون دعوت ورخصت همی رفتم
وگر نزدیکتر یا پشت آسیاب می رفتم
به جرم این سپاست کل شب را قهر میکردم
هزاران بار نان بی من ات را زهر می کردم
 
آخرین ویرایش
امضا : Hami5

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا