متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره اشعار طنز خودمان

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #221
اهل آفتابگردانم
روده هایم هیچ
معده ام داغون
گاهی هم، کمرم می شکند
از فشار حرف این و اون
مرض غم دارم
افسرده، شوخ
گاهی شیطون...


ادامه هم داره...

نایبم شایدم اینجا کمی هم نادمم
اما در دیوانگی الحق و انصاف نادرم
 
امضا : زینب میشی

فاطمه مقدم

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
182
پسندها
1,151
امتیازها
6,963
مدال‌ها
11
  • #222
نایبم شایدم اینجا کمی هم نادمم
اما در دیوانگی الحق و انصاف نادرم
می آمد و دیدم من چون کبک خرامان بود
زلفان پریشانش بر شانه نمایان بود

آمد چو به نزدیکم، هوش از سر من بربود
چون گنده سبیل او تا زیر زنخدان بود
 

matieh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
147
پسندها
472
امتیازها
2,933
مدال‌ها
9
سن
19
  • #223
دِهی دارم که گرد دشت، هزاران آسیاب دارد
بهار عارضش بویی، به طعم چای و نان دارد
اگر امشب به لطفت، میهمانی سر نزد یا رب
تا صبح شکر گویم چونکه نان را دوست میدارم :hanghead:
 
امضا : matieh

Hami5

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
65
امتیازها
503
  • #224
دِهی دارم که گرد دشت، هزاران آسیاب دارد
بهار عارضش بویی، به طعم چای و نان دارد
اگر امشب به لطفت، میهمانی سر نزد یا رب
تا صبح شکر گویم چونکه نان را دوست میدارم :hanghead:
میهمانی گر بدون دعوت ورخصت همی رفتم
وگر نزدیکتر یا پشت آسیاب می رفتم
به جرم این سپاست کل شب را قهر میکردم
هزاران بار نان بی من ات را زهر می کردم
 
آخرین ویرایش
امضا : Hami5
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا