مشاعره مشاعره با اشعار حافظ

[بَهآرنارنج]

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
شاهراهیست که منزلگه دلدار من است

تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده
چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم​

 

[m.sina]

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
شاهراهیست که منزلگه دلدار من است

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

 

[بَهآرنارنج]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
اي سیل سرشک از عقب نامه روان باش

حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین
گو درنظر آصف جمشید مکان باش

 

[m.sina]

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
اي سیل سرشک از عقب نامه روان باش

حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین
گو درنظر آصف جمشید مکان باش

ش*ر..اب و عیش نهان چیست کارِ بی‌بنیاد
زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد

گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[بَهآرنارنج]

ش*ر..اب و عیش نهان چیست کارِ بی‌بنیاد
زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد

گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

 

[m.sina]

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

 

[Samira-M]

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

 

[بَهآرنارنج]

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

اي بـی‌خبــر بکــوش کـه صاحب خبــر شوی
تــا راهــــرو نباشی کـی راهـبـر شـوی

در مکتب حقایق پیش ادیـب عشـق
هان اي پسر بکـــوش که روزی پدر شوی

 

[m.sina]

اي بـی‌خبــر بکــوش کـه صاحب خبــر شوی
تــا راهــــرو نباشی کـی راهـبـر شـوی

در مکتب حقایق پیش ادیـب عشـق
هان اي پسر بکـــوش که روزی پدر شوی

یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح ان دهد که چه گفت و چه ها شنید

 

[Samira-M]

یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح ان دهد که چه گفت و چه ها شنید

در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است