نام اثر: مجموعه اشعار سپید
قالب شعر: شعر نو(نیمایی یا سپید)
شاعر: عارفه حمزه
ویراستار: Werwolf مقدمه:
باد که میوزد
بوی خوش کهنسالی به میان میرسد
باد، آن همراه شیرین جوانی
مرا تا اعماق سپیدی پیری میبرد
باد که میوزد
پنجرهها باز میشود
زندگی آغاز میشود...
ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛
لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید. قوانین بخش اشعار کاربران
پس از ارسال پانزده پست در دفتر شعرتان، میتوانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید. تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار
پس از گذشت پانزده پست از دفتر شعرتان، میتوانید درخواست تگ دهید و از کیفیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
*** با تن و جسمی خسته به استقبالش میروم
خزان زندگیام را میگویم
با دردها و غمها، آغوشم را به رویش میگشایم
زمستان میآید
سرد و آهسته...
و این ما هستیم که برگهایمان خشک و بیجان
روی زمین سرد میافتد
و دنیا به رویمان آخرین لبخند را میزند!
*** اهل زمینم...
روزگارم خوش نیست
پاره قلبی دارم، تکه عشقی، سر سوزن شادی
دنیایی دارم سیاهتر از آسمان شب
قلبی سردتر از برف خزان
و خدایی که خیلی دور است
دورتر از هر چه که در چشمم پیداست
غم این دوری، تقصیر من است
من بدترین مخلوق خدا هستم
*** باران که میبارد
هوا کم میشود
لب ترک خوردهی زمین تر میشود
باران که میبارد
دلم تو را میطلبد
تویی که از من دوری
این روزهای بارانی
بی تو بهسر نمیشود
*** من در این خانهی آغاز گرفته
آهسته میگریم
در این دنیای نیمه سوخته
آهسته میسوزم
روزی خواهم مُرد و مرا
با آبچینی از طلا خواهند شست
مرگ تلألؤی زیبایی دارد
انتها و اتمام
پایان و خلاص
مرگ انتهای یک ابتداست
*** ای سبزترین بانوی دنیا!
جوانهای که در دل داری
و سبزینهای که در وجودت میپرورانی
سبزتر از هر دشتی باد!
ای سبزینه بانو!
دنیایت پر از آب حیات و
چشمهی جاودان باد!