نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مجموعه اشعار تا آن و سماع | ارغوان اکبری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع •серо•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 53
  • بازدیدها 983
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #21
من دوباره غم خود را به درازا نکشم
چشم خود را به رهه رفته‌ی زیبا نکشم
من دوباره دل خود را به تماشا ننهم
آنکه مانند دلم بود به نگارا نکشم.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #22
آنکه الهامم شود، رویایِ ناکامم شود
زهر به لب‌هایم شود، عشقِ تماشایم شود،
آنکه فریادش شوم، لیلایِ دریایش شوم
خواهان دنیایش شوم، گویم که از آنم شود؟
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #23
به کجا میروی ای شاخه‌ی همخون جدا مانده‌ی من
راست میگفت همان شاعر نو خوانده‌ی من
دور بودی تو ز من، ای رهه بیدادْ نگر
چَشم تو نیز نشد چاره‌ی بیچاره‌ی من.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #24
از منی مشتاقِ دیدارترو؟
یادِ شبِ تار ترو؟
عطر به جا مانده ز تو،
بی‌سر و بی‌عارترو؟
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #25
صد راه کنارِ تو، رفتم به تنهایی
راهِ ابد و یک روز، گاهی کل دنیایی
کوفه‌ست همه جان‌ها، کُفته به سراط شمس
میپرسم از آن گل روی، گه‌گاه چو تو می‌آیی.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #26
ای که من جانم به قربانت شود ای‌لاله‌ام
ای که من خواهم که چون یارت شوم ای‌‌واله‌ام
من ز تو جز بوسه‌های هر شبی خواهم چه را؟
ای‌که من باید به قربانت شوم ای‌هاله‌ام.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #27
سیلیِ سرخی برِ گونه‌ی سرخْ چون آهنش
آهنی داغ و گدازه چون لبش
فکر بر هر تارِ گیسویِ جدا از تافته
سرخ چون خورشیدِ کوبانْ دلش.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #28
بی‌پناهی راهِ درگیریِ بی‌ناچار نیست
جز خدایی که از اول بود، هیچ اِنس یار نیست
جز خدایی که مرا دید و به ناچارم شنید
هیچکس، هیچکس اینجا چون منی بیمار نیست
.​
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #29
سخنی گوی ای‌ آن راهِ بهشتِ اندرون
سخنی از دو لبت بیرون بده ای سرنگون
گر سکوتت بشود رازی میان قلب ما
میزنم دورِ فلک، گویم سخنی چون ارغنون.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,192
پسندها
21,139
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #30
خواهم تو شوی خواب، در دستانِ سردم
خواهم که ببوسم، تو را با بند بندم
خواهم که ببینم تو را یک لَیْل در خواب
مَردی نکشیدم که جز نیرویِ دردم؟
 
امضا : •серо•
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا