*** به کجا میروی ای شاخهی همخون جدا ماندهی من
راست میگفت همان شاعر نو خواندهی من
دور بودی تو ز من، ای رهه بیدادْ نگر
چَشم تو نیز نشد چارهی بیچارهی من.
*** ای که من جانم به قربانت شود ایلالهام
ای که من خواهم که چون یارت شوم ایوالهام
من ز تو جز بوسههای هر شبی خواهم چه را؟
ایکه من باید به قربانت شوم ایهالهام.
*** بیپناهی راهِ درگیریِ بیناچار نیست
جز خدایی که از اول بود، هیچ اِنس یار نیست
جز خدایی که مرا دید و به ناچارم شنید
هیچکس، هیچکس اینجا چون منی بیمار نیست.