متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

منتخب مجموعه اشعار تا آن و سماع | ارغوان اکبری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع •серо•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 53
  • بازدیدها 732
  • کاربران تگ شده هیچ

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #31
ممکن است از غم دوری به جهانی بروی
که پر از جنگ و پر از غصه و دور از یار است
آنجا که رسیدی بفهمی ای دوست
آن یاری که خواستی همانجا، آن است.
 
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #32
میکنم یادی ز تو گه‌گاه در بی‌خوابی‌ام
میشوم بی‌جان و از حرف و حدیث توخالی‌ام
یاد چشم تو شود بازم درونِ مغز من
میدوم گاهی ولی از دور هی می‌پایی‌ام.
 
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #33
هر چه نوشتی چه شد؟
یار بدید آنچه بُرد؟
قلب تو شد ذوب و سرد
حال نشین جای خود.
 
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #34
شکار لحظه‌ها شاید که چشمان تو باشد
همان موقع که از راه آمدی جانم تو باشد
تو را ‌می‌دیدم از دور ولیکن
نزدیک‌تر از تو به منِ دیوانه که باشد؟
 
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #35
گاهی برایم می‌شود آنی سوالی
آنکس که قرار است مرا دوست بدارد
بر لب بزند اسمم و کوهم بشمارد
وقتی که بدید این رهِ زنده به کمانم
به شور و شَر این همه شعرای عیانم
میگویدم این یار دلیرت به کجا بود؟
این غصه و دردِ دلِ تب‌دار چه‌ها بود؟
با خود نکند روزی بیازارد خود را
کز من نشوند دلخور و دور و پیِ دنیا
گویم ز الان آنکه تو را ندیده‌ام من
هرچه که سرایم همه از آن تو و من.
 
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #36
من با تو در اولین دیدارم
سخت نامفهوم فهمیدم که من ای‌دلدارم
مثل همان لبخندِ هنگامِ بازگشت به خانه
با آن راه و روش به تو دل دادم.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #37
آن گیسوان بر شانه‌ات
دلتنگِ عشق و خانه‌ات
شالی نَنِه بر روی آن
چون نفسی از لانه‌ات.
 
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #38
تو چو ظالم به سرم ضربه زدی بیش از پیش
تو چو فارغ به دلم طعنه زدی پیش از بیش
تو مرا خوار و حقیر و ناتوانم کردی
تو چو یک قافله‌ای بر تن من شرحه زدی بیش از خویش.
 
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #39
تو بگفتی که من دانستم
چنین ناکامی و پستم
چنین شک به دلم بنهای
که از جان و جهان خسته‌م
ولیک بازم در آن هستم
که از بیچارگی رستم
برای صید یک راستی
همیشه چو مِی‌ بشکستم.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

•серо•

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,194
پسندها
21,090
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #40
هیچ از سینه‌ی چاکان چون غزل خوانان که نیست
هیچ از گونه‌‌ی بی‌خِردان چون سرخیِ خونابان که نیست
اندر احوالات ایشان را نمیدانم دگر
هیچ از شانه‌ی یارانِ گذشته چون وفاداران که نیست
.​
 
امضا : •серо•

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا