نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مجموعه اشعار تا آن و سماع | ارغوان اکبری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع •серо•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 53
  • بازدیدها 1,002
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #31
ممکن است از غم دوری به جهانی بروی
که پر از جنگ و پر از غصه و دور از یار است
آنجا که رسیدی بفهمی ای دوست
آن یاری که خواستی همانجا، آن است.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #32
میکنم یادی ز تو گه‌گاه در بی‌خوابی‌ام
میشوم بی‌جان و از حرف و حدیث توخالی‌ام
یاد چشم تو شود بازم درونِ مغز من
میدوم گاهی ولی از دور هی می‌پایی‌ام.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #33
هر چه نوشتی چه شد؟
یار بدید آنچه بُرد؟
قلب تو شد ذوب و سرد
حال نشین جای خود.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #34
شکار لحظه‌ها شاید که چشمان تو باشد
همان موقع که از راه آمدی جانم تو باشد
تو را ‌می‌دیدم از دور ولیکن
نزدیک‌تر از تو به منِ دیوانه که باشد؟
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #35
گاهی برایم می‌شود آنی سوالی
آنکس که قرار است مرا دوست بدارد
بر لب بزند اسمم و کوهم بشمارد
وقتی که بدید این رهِ زنده به کمانم
به شور و شَر این همه شعرای عیانم
میگویدم این یار دلیرت به کجا بود؟
این غصه و دردِ دلِ تب‌دار چه‌ها بود؟
با خود نکند روزی بیازارد خود را
کز من نشوند دلخور و دور و پیِ دنیا
گویم ز الان آنکه تو را ندیده‌ام من
هرچه که سرایم همه از آن تو و من.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #36
من با تو در اولین دیدارم
سخت نامفهوم فهمیدم که من ای‌دلدارم
مثل همان لبخندِ هنگامِ بازگشت به خانه
با آن راه و روش به تو دل دادم.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #37
آن گیسوان بر شانه‌ات
دلتنگِ عشق و خانه‌ات
شالی نَنِه بر روی آن
چون نفسی از لانه‌ات.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #38
تو چو ظالم به سرم ضربه زدی بیش از پیش
تو چو فارغ به دلم طعنه زدی پیش از بیش
تو مرا خوار و حقیر و ناتوانم کردی
تو چو یک قافله‌ای بر تن من شرحه زدی بیش از خویش.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #39
تو بگفتی که من دانستم
چنین ناکامی و پستم
چنین شک به دلم بنهای
که از جان و جهان خسته‌م
ولیک بازم در آن هستم
که از بیچارگی رستم
برای صید یک راستی
همیشه چو مِی‌ بشکستم.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #40
هیچ از سینه‌ی چاکان چون غزل خوانان که نیست
هیچ از گونه‌‌ی بی‌خِردان چون سرخیِ خونابان که نیست
اندر احوالات ایشان را نمیدانم دگر
هیچ از شانه‌ی یارانِ گذشته چون وفاداران که نیست
.​
 
امضا : •серо•
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا